متن مصاحبه دكتورهمت فاريابي با راديو پيام افغانستان
بيستم دسامبر ۲۰۰۵ ميلاديسوال !
قبل از همه ميخواهم در باره طرح پيشنهادي پاكستان در ارتباط با ايجاد حصار امنيتي در بين دولتين پاكستان و افغانستان نظر شما را آگاه شوم ؟
جواب !
تشكر فرشته جان .
اولتر از همه سلام ها و احترامات صميمانه خود را به حضور شنوندگان محترم راديوي شما تقديم ميكنم . اميدوار هستم كه اينگونه گفتگو ها بتواند به جهات مرموز موضوع خط ديورند روشني كافي انداخته و در بيداري اذهان عامه تآثير گذار باشد .
در اينجا ميخواهم مختصرآ به عاض برسانم كه از آغاز تنش و خصومت در بين پاكستان و افغانستان در بناي معضله خط ديورند ، حكام پاكستاني بخاطر فشار آوردن بالاي حكومات افغاني به زمانهاي مختلف تلاش كرده است كه از هر امكانات استفاده نمايد تا باعث خرابي و بربادي افغانستان شود . و متآسفانه اين تلاش هاي پاكستان ، همواره با موفقيت پيش رفته است .
پاكستان حتي از غير انساني و وحشي ترين شيوه ها براي وارد كردن فشار سياسي و اقتصادي بالاي حكام داعيه داران پشتونستان استفاده نموده كه در نتيجه آن نه حكام افغانستان متضرر شده اند بلكه مردم افغانستان ، بار اين مشقت را بدوش كشيده اند .
بادرنظر گرفتن شرايط و اوضاع فعلي دولتين و منطقه ، پاكستان درتلاش است تا با استفاده از موقع ، تآييد غيراختياري مقامات افغانستان را درباره خط ديورند كسب نمايد .
شما بياد داشته باشيد كه چند ماه قبل اردوي پاكستان از چهل تا پنجاه كيلومتر داخل مرز افغانستان پيشروي كرده و در داخل خاك افغانستان تهانه زده و پسته هاي امنيتي ايجاد كردند .
من فكر نميكنم كه پاكستان با اين عمل ماجراجويانه خود ، درحالٰكه عضو كليدي ائتلاف ضد تروريسم است ، قصد غصب اراضي افغانستان را داشته باشد . اما پاكستان قصدآ اين عمل را انجام داد تا جانب افغانستان را وادار سازد تا مقامات افغاني به پاكستان بگويند كه : پاكستان تو از سرحد خود مثلآ پنجاه كيلومتر در خاك افغانستان تجاوز كردي .
به اينترتيب تآييد غيراختياري سرحد در بين پاكستان و افغانستان را كمايي كند .
يكي از اهداف دوگانه طرح ايجاد حصار امنيتي همچنان همين تعيين غيراختياري سرحدات است . مسلمآ پاكستان ميخواهد كه حصار را در امتداد خط ديورند اعمار كند . و به اينترتيب درصورت عملي بودن آن خودبخود سرحدات ازهم منفصل ميگردد .
و هدف دوم ازين طرح اينست كه پاكستان پاليسي دوپهلوي خود را در قبال مبارزه با تروريسم در نزد جهانيان بپوشاند . و دربرابر فشار امريكا و ائتلاف ضد تروريسم با چهره حق بجانب استدلال كند كه بدون بستن سرحدات دو كشور توسط حصار امنيتي ، قلع و قمع طالبان و القاعده غيرممكن است . اين نوع دام تذوير به قول معروف ويا بقول مردم ما (( يك تير و دو پاخته )) است يعني درصورت عملي شدن اين پلان ، سرحدات افغانستان و پاكستان بدون دردسر اضافي براي هميش منفصل ميگردد و درصورت غيرعملي بودن آن ، سياست دو وجهي پاكستان از انظار جامعه بين المللي پوشانيده ميشود . اينست هدف پاكستان ازين طرح .
سوال !
شما در مقاله خود كه در سايت هاي انترنتي بازتاب يافته است ، از اراضي از دست رفته ديگر افغانستان نيز صحبت كرديد . ممكن است براي شنوندگان راديو پيام افغانستان تشريح بفرمائيد كه چرا معاهده ديورند به يك معضله سياسي تنش با در بين پاكستان و افغانستان مبدل گرديد ؟
جواب !
از قرار مستندات تاريخ ، از سال ۱۸۰۳ تا ۱۸۹۳ ميلادي درمدت نود سال افغانستان پانزده بار مجبور به ازدست دادن قسمي اراضي خود شده است . ازين خط كشي ها نه تنها جغرافيه افغانستان متآثر گرديده است بلكه در اثر آن اقوام مختلف افغانستان اعم از اوزبيك ، بلوچ ، پشتون ، تاجيك و تركمن از همزبان و از همفرهنگ خود جدا شده اند .
به اينترتيب : درنتيجه قرارداد هاي تحميلي ، ولايت خراسان درسال ۱۸۰۳ و ولايت سيستان درسال ۱۸۷۲ به فارس قاجار ملحق شد كه در اثر آن تعداد زياد مردم ما در شمالغرب كشور از هم زبان و از هم فرهنگ خود جدا شدند .
ولايت بلوچستان درسال هاي ۱۸۵۴ و ۱۸۷۶ از بدنه خاك افغانستان جدا گرديد كه نتيجه آن منجر به جدا شدن مردم بلوچ از همديگر گرديدند .
دراثر توافقات ۱۸۸۴ و ۱۸۸۵ ولايات شمالي مرو و پنجده به روسيه تزاري پيوست كه در نتيجه آن مردم اوزبيك و قسمت بزرگ مردم تركمن از هم زبان و از هم فرهنگ خود جدا شدند .
در سال ۱۸۹۳ طبق معاهده ديورند ولايات جنوبي چون سوات ، باجور ، وزيرستان و بعضي مناطق ديگر به انگليس گذاشته شد كه عواقب آن متآسفانه منجر به جدايي مردم برادر پشتون از همديگر گرديدند .
عواقب اين قراردادهاي تحميلي از جمله معاهده ديورند ، ازيكطرف منجر به تقسيم اتنيكي اقوام مختلف افغانستان گرديد و از جانب ديگر افغانستان از منابع و امكانات سرشار طبيعي محروم گرديد .
درخور توجه اينست كه در تمام قرارداد هائيكه من درينجا متذكر شدم ، نقش تعيين كننده را انگليس درمنطقه بازي كرده است و خصوصآ دربين معاهده ديورند و دو قرارداد ديگريكه منجر به از دست رفتن ولايات شمالي مرو و پنجده شد ، ازلحاظ زماني كدام تفاوتي ديده نميشود . علاوه بر آن عقد هرسه قرارداد توسط اميرعبدالرحمن خان صورت گرفته است .
حالا به اصل سوال شما ميرسيم كه چرا معاهده ديورند به معضله سياسي تبديل شد ؟
من درين باره در بخشي از مقاله خود توضيحات مفصل ارايه كردم و درينجا ميخواهم خيلي كوتاه عرض كنم :
درينجا ميتواند دو عامل وجود داشته باشد : عامل خارجي و عامل داخلي .
عامل داخلي اينست كه چون زمامداران امور افغانستان به درازناي تاريخ دونيم قرن اخير ، همه برخاسته از همين قبايلي بودند ويا هستند كه در نتيجه معامله ننگين امير عبدالرحمن خان متضرر و دوپارچه شدند . ذهنيت حاكم قبيله گرايي و قبيله پرستي در وجود اين دولت مردان باعث گرديده است تا موضوع پشتونستان را علي الرغم غيرحقوقي بودن آن ، وسيعآ دامن زده و با استفاده از احساسات پاك مردم جنوب كشور تلاش نمودند كه اين معضله را به مثابه سمبول وطنپرستي بالاي ديگران نيز تحميل نمايند .
دوم عامل خارجي بود كه خط ديورند را به معضله دربين دو كشور تبديل نمود . گردانندگان اين عامل عبارت بودند از هند و اتحاد شوروي سابق .
موضوع مناقشات در بين پاكستان و افغانستان دربناي خط ديورند ازطرف اين دو كشور بنابر اغراض سياسي وسيعآ دامن زده ميشد كه البته تشريح وسيع اين موضوع خارج از بحث ما و شماست و وقت كفايت نميكند كه درين موضوع عميقتر نگاه كنيم .
خلاصه بطور اساسي و عمده اين دو عامل بود كه مسئله معاهده ديورند را به قضيه لاينحل تبديل كرده بود .
سوال !
بعداز امضاي معاهده ديورند بين افغانستان و هند برتانوي ، اين معاهده درسال ۱۹۱۹ از طرف شاه امان الله تآييد ولي درسال ۱۹۴۹ در زمان حكومت شاه محمود خان توسط شورا يكطرفه ملغي اعلام گرديد .
ميخواهم در جهات حقوقي و عملي اين پروسه براي شنوندگان روشني باندازيد ؟
جواب !
بلي ! امان الله خان بعداز تلاش ها و چانه زني ها با هند برتانوي ، معتقد شد كه ديگر خيري از آن حاصل نميگردد ، به غير از دردسر اضافي و بيمورد براي مردم افغانستان . طوريكه شاه امان الله نسبت به اسلاف و اخلافش با نام نيك وطن پرستي شهرت دارد ، او نخواست مردم و جامعه را گرفتار باطلاق خط ديورند نمايد . بنابرين شاه امان الله از برخورد لجوجانه گذشت و دربدل برسميت شناختن كامل استقلال افغانستان از جانب انگليس به اين خط مهر تآييد گذاشت .
اما بعداز شكست استعمار انگليس در هند و تقسيم نيم قاره هند به دو دولت هند و پاكستان كه اين زمان مصادف با رويكار آمدن حكومت شاه محمود خان بود ، مسئله خط ديورند بالا گرفته و از طرف شوراي ملي دوره هفتم متآثر از زمامداران وقت ، تمام قرارداد ها و معاهدات دوران استعمار انگليس از جمله معاهده خط ديورند ملغي و باطل اعلام گرديد .
استدلال آنزمان جانب افغاني اين بود كه معاهده ديورند در بين افغانستان و هند برتانوي عقد گرديده است ، چون حالا هند برتانوي وجود ندارد و قرارداد باطل است .
نظر به استناد تاريخ ، بعداز شكست استعمار انگليس و ايجاد پاكستان ، انگليس اسرارآ تآكيد ميكرد كه تمام اختيارات و وظايف انگليس در منطقه بدوش پاكستان ميباشد .
در موازين و تعاملات حقوق و مناسبات بين الدول چيزي بنام (( حق ميراث )) ويا حق پذيرش وجود دارد كه مطابق به آن در چنين حالات حقوق و وجايب يك دولت به دولت جاگزين و ميراث خوار آن انتقال ميآبد كه درين باره به تفصيل در بخش دوم مقاله من بيان شده است .
تآكيد مكرر انگليس در آنوقت كه همه اختيارات و وظايف انگليس را در منطقه پاكستان بدوش ميگيرد ، اشاره به همين عرف بين الدول بود .
در ارتباط به قرارداد روسيه تزاري نيز عين مسئله وجود دارد : قرارداد دربين افغانستان و روسيه تزاري امضا شد كه ولايت مرو و پنجده در نتيجه آن از دست رفت كه در آنوقت آسياي ميانه از جمله تركمنستان مستعمره روس بود . بعداز انقلاب اكتوبر ، روسيه تزاري ازبين رفت و دولت شورا ها جانشين آن گرديد . در آن زمان نيز تركمنستان و ديگر جمهوريت هاي آسياي ميانه دولت مستقل نبودند . اما حالا نه روسيه تزاري وجود دارد و نه هم شوروي ! بلكه تركمنستان منحيث دولت مستقل تشكيل شده و دو ولايت سابق افغانستان جزً خاك و قلمرو تركمنستان ميباشد . حالا ما نميتوانيم كه از يخن تركمنستان هم بگيريم تا مرو و پنجده مسترد شود . اگر ما سرحدات دوران استعمار را نپذيريم ، حداقل با چهار كشور همسايه كمر را به جنگ ببنديم . مقايسه اين دو موضوع خود ذهني بودن خط ديورند و ناعادلانه بودن و برخورد دوگانه را در قبال مسئله آشكارا بيان و ثابت ميسازد .
درباره ملغي يكطرفه معاهده بايد گفت كه معاهده ويا قرارداد بين الدول به اين سادگي و يكجانبه ممكن نيست كه فسخ و ابطال گردد . يك قرارداد در بين دولتين ويا دول وقتي ميتواند يكطرفه باطل گردد كه جانب مقابل از اجراي وجيبه ويا مسئوليت بدوش گرفته سرپيچي كند يعني از اجراي شرايط قرارداد تخطي نمايد . درينصورت يكجانب قرارداد با استناد به كوتاهي جانب مقابل ميتواند قرارداد را يكطرفه فسخ نمايد .
مهمتر از همه درصورت لزوم ، شرايط فسخ يكجانبه قرارداد در خود قرارداد پيشبيني ميگردد . درآنصورت دولت ابطال كننده با استفاده از همان مواديكه شرايط ابطال يكطرفه قرارداد پيشبيني شده است ميتواند متمسك گردد .
بنآ ابطال يكجانبه معاهده ديورند درسال ۱۹۴۹ توسط شوراي ملي ازلحاظ حقوق و موازين بين الدول ، هيچ عواقب حقوقي را نميتواند درقبال داشته باشد . ويا به عباره ديگر اين ابطال يكطرفه اصلآ هيچ مفهومي ندارد .
سوال !
در فرجام راه حل اساسي اين معضله ريشه دار و پيچيده تاريخي ازنظر شما چه است و چه بايد كرد كه درين معضله نقطه پايان گذاشته شود ؟
جواب !
چند موضوع وجود دارد كه در اينجا خود همين ادعا ها را كاملآ ضعيف ميسازد و حتي به سرحد بطلان ميرساند . مه بطور مختصرآ اين مواضع را به حضور تان به عرض ميرسانم :
يك ـ قسميكه تجربه تاريخي نشان ميدهد ، سرحدات دربين دولت ها در اثر جنگ ها ، شكست ها ، پيروزي ها ، ضعف و وابستگي ها مشخص و تحديد گرديده است . شما نميتوانيد در تاريخ دولت ها كشوري را دريابيد كه كه سرحد آن توسط ريفراندم ويا همه پرسي تعيين و تشخيص شده باشد . معاهده ديورند اميرعبدالرحمن خان همچنان ازين اصل مجزآ نيست و سرحدات بسياري از كشور هاي قبلآ مستعمره ، از زمان استعماري باقي مانده است .
دو ـ دولت شاه امان الله به مثابه دولت قانوني افغانستان توسط نماينده باصلاحيت خود بار ديگر به اين معاهده مهر تآييد گذاشته است .
سه ـ مردم آنطرف خط ديورند بعداز جدا شدن پاكستان از بدنه هند ، دو بار تصميم و اراده خود را در پيوستن به پاكستان ابراز نمودند :
الف ـ در زمان ايجاد پاكستان به ريفراندم شركت ورزيدند و نظر الحاقيت با پاكستان را ابراز نمودند .
ب ـ در تصويب قانون اساسي ۱۹۷۳ به مثابه وثيقه ملي كشورشان اشتراك وسيع و به نفع تصويب اظهار نظر نمودند .
چهار ـ دولت افغانستان بعداز ايجاد پاكستان ، اين دولت را با همين حدود و صغور برسميت شناخته و سفارت اين كشور را در كابل پذيرفت و متقابلآ سفارت خود را در اسلام آباد افتتاح نمود .
پنج ـ سازمان ملل متحد و ديگر جوامع بين المللي ، افغانستان و پاكستان را با همين حدود قلمرو سياسي و جغرافيائي برسميت ميشناسند . شما تا هنوز نقشه يي را نديده باشيد كه اراضي مورد منازعه ملحق به افغانستان ويا حداقل جدا از اراضي پاكستان ترسيم شده باشد ، يعني در تمام نقشه هاي رسمي اراضي مورد بحش به مثابه جزً خاك پاكستان ترسيم ميگردد .
شش ـ بعداز تآسيس سازمان ملل متحد ، بخاطر جلوگيري از جنگ و تشنج و تآمين صلح پايدار در جهان و منطقه هاي جداگانه ، اصل خلل ناپذيري سرحدات موجود يكي از اصول همزيستي مسالمت آميز از طرف تمام كشور هاي عضو و از جمله پاكستان و افغانستان قبول گرديده است .
حالا ميرسيم به جواب دقيقتر سوال شما كه چه بايد شود كه درين معضله نقطه اختتام گذاشته شود ؟
خط ديورند يك زخم ناسور در پيكر افغانستان است . قسميكه امروز ميبينيم خط ديورند و دو طرف مرزي آن در بستر تروريسم و قاچاق مواد مخدر تبديل گرديده است . درطول تقريبآ ۶۰ سال چيزيكه افغانستان ازين ناحيه بدست آورده است تنها باخت است ، شكست است و دربدري براي مردم افغانستان است . اگر اين به اصطلاح ديماگوژي از جانب افغانستان صد سال ديگر هم ادامه يابد ، حاصل آن بغيراز بدبختي براي مردم افغانستان چيز ديگري نخواهد بود .
مهمتر از همه اينكه افغانستان ازلحاظ حقوقي نميتواند ادعاي خود را ثابت سازد و از لحاظ توانايي سياسي ، اقتصادي و نظامي نيز افغانستان قادر نيست تا بالاي پاكستان فشار آورده و مسئله را به نفع خود فيصله نمايد .
آنچزيكه در تمام مذاكرات مهم با پاكستاني ها جانب افغانستان تآكيد ورزيده است او عبارت از حق تعيين سرنوشت براي اين مردم بوده كه به نظر من اين موضوع در ساختار فدرالي پاكستان حل گرديده است . مردم پشتون و بلوچ عضو كامل الحقوق جامعه فدرالي پاكستان هستند و علاقمندي آنرا ندارند كه از يك جامعه نسبتآ مرفه و آرام جدا شده و در يك كشور جنگ زده ، غريب و بي مايه خود را پيوست بدهند . رهبران قبايلي بار ها به اين نقطه اشاره و تآكيد كرده اند .
در شرايط فعلي درحاليكه پاكستان و افغانستان اعضاي كليدي ائتلاف ضد تروريسم هستند ، علاوه بر آن پاكستان و افغانستان به همديگر ضرورت حياتي دارند . يعني پاكستان ميخواهد خود را به بازار تازه تشكيل آسياي ميانه وصل نمايد و اين تنها و تنها از راه افغانستان ممكن و عملي است . و بالمقابل افغانستان محاط به خشكه ضرورت دارد تا يك بندر بحري با خط ترانزيتي در بنادر بحري داشته باشد و اين كار صرف از راه پاكستان عملي است . بنابرين ادامه خشونت و دشمني دربين دولتين به نفع هيچكدام از كشور ها نيست .
براي حكام افغانستان به لحاظ منفعت مردم افغانستان و خلاصي آنها ازين سندروم واجب است تا از موكب احساسات پوچ و بي مفهوم قبيله پرستي پايان شوند و با چشم عينيت به موحول خود بنگرند و با اعتقاد كامل و راسخ به يك عصر جديد بدون كشمكش لجوجانه ، باب مذاكره سازنده را با جانب پاكستاني باز نموده و آنچه كه به خير مردم افغانستان است ، انجام دهند .
لازم به تذكر است كه وجب وجب خاك افغانستان چه در شمال ، چه درجنوب ، چه در شرق و چه هم در غرب براي يك فرد وطن پرست مقدس است . و خاك هاي از دست رفته نيز درصورت امكانات استرداد آن ، افغانستان را از لحاظ نفوس و جغرافيه وسيع و نيرومند و ازلحاظ منابع سرشار طبيعي غني و ثروتمند مينمايد . ولي متآسفانه استرداد راضي از دات رفته افغانستان يك خيال باطل است . از پايان بخشيدن به باطلاق خط ديورند هيچ قومي از اقوام افغانستان متضرر نميگردد . بلكه همه مردم افغانستان ازين اقدام برنده خواهند شد .
در درازناي كشمكش بين افغانستان و پاكستان در بناي خط ديورند ، يگانه تمايلي كه پاكستان از خود نشان داده و او اين بوده كه حاضر است تا يك راه ترانزيتي را از بندر كراچي تا افغانستان در اختيار افغانستان قرار بدهد . البته در بدل صحه گذاشتن به خط ديورند . به نظر من اين بهترين راه حل است . ازين چيز اضافه تر افغانستان نميتواند بدست بياورد و همين حالا هم همين امكانات وجود داشته باشد ، سردمداران افغانستان بايد ازين ذهني گري ها و اين قبيله گرايي ها بايد بگذرند و باب مذاكره را با پاكستان باز كنند .
خوب ! البته موضوع خط ديورند يك بحث گسترده و درعين حال داغ و حياتي براي مردم و جامعه ما است ، بادرنظر گرفته وقتيكه شما فرشته جان لطف كرده در اختيار من قرار داديد ، همين اظهارات ممكن بود كه در چوكات اين مصاحبه گنجانيده شود . دوستانيكه به اين موضوع مهم و وطني علاقمند هستند ، ميتوانند از لابلاي مضمون نوشته شده درين باب كه در سايت هاي مختلف انترنيتي نشر شده است مستفيد شوند و اگر نظرياتي هم داشته باشند اميدوار هستم ازطريق ايميل برايم بفرستند تا از آن من نيز مستفيد شوم .
از شما نيز تشكر ميكنم كه اراده كرديد به ارتباط يكي از مسائل مهم و حياتي كشور ما كه معضله خط ديورند است ، نظريات مرا جويا شويد . من معتقد هستم كه روشن كردن اذهان عامه درارتباط به اين موضوع تاريخي بزرگترين خدمت به وطن و جامعه است .
بار ديگر ممنون شما
Geen opmerkingen:
Een reactie posten