• بازگشت به صفحه اصلی
  • zondag 11 oktober 2009

    گفتگو خواندنی با محافظ اسامه بن لادن

    گفتگو خواندنی با محافظ اسامه بن لادن

    بعد از پيگيري هاي مستمر روزنامه القدس العربي چاپ لندن موفق شد موافقت فوزي محمد عبدالقوي محافظ اسامه بن لادن را براي گفت وگو درباره وجود القاعده و طالبان در يمن و نحوه شکل گرفتن آنها در اين کشور و تحولات خاورميانه جلب کند. فوزي محمد از محافظان سابق اسامه بن لادن رهبر گروه القاعده و همچنين يکي از فراريان زندان سياسي يمن است. در اين گفت وگو مي توان نوعي ترس و احتياط را در چهره فوزي محمد مشاهده کرد.

    -لطفاً خودتان را کامل براي خوانندگان ما معرفي کنيد و مختصري درباره نحوه شکل گرفتن حرکت تان توضيح دهيد.
    من فوزي محمد عبدالقوي الوجيه از اهالي شهر تعز هستم و در يک خانواده کاملاً مذهبي که در رسومات ديني بسيار سختگير بودند، پرورش يافتم. پدرم از علماي شافعي يمن است. تحصيلات راهنمايي را در شهر تعز سپري کردم و دوران کودکي را در اين شهر گذراندم. در حال حاضر متاهل و داراي دختري به نام صهيب هستم.

    -چطور و چگونه حرکت جهادي خودتان را آغاز کرديد؟
    حرکت جهادي من از زمان بازگشت جوانان جهادي از کشور بوسني و هرزگوين شروع شد. من از اخلاص و جانفشاني اين جوانان که براي نجات جان مسلمانان به بوسني رفته بودند تا حامي برادران و خواهران ديني خود باشند، تحت تاثير قرار گرفتم. اولين سفر جهادي من در مارس 1998 به افغانستان بود تا آنجا مراحل آموزش نظامي را طي کنم و راهي کوزوو شوم.

    -ملاقات شما با اسامه بن لادن چه زماني بود، آيا در همان سفري که به افغانستان داشتيد با او ملاقات کرديد يا اينکه در مکاني ديگر با او ديدار داشتيد؟
    اوايل سال 1998 زماني که من به قندهار رسيدم با اسامه بن لادن ملاقات کردم و اين ديدار قبل از اعزام ما به پادگان هاي آموزش نظامي صورت گرفت.

    -شما را چگونه به عنوان محافظ شخصي اسامه بن لادن انتخاب کردند؟
    بعد از آنکه نيروهاي امريکايي، پايگاه هاي نظامي طالبان در منطقه خوست افغانستان را بمباران کردند به کابل منتقل شدم و از آنجا به قندهار رفتم. در مدت کوتاهي که در قندهار اقامت داشتم سرکرده گروه طالبان از من خواست به عنوان يکي از نيروهاي محافظ بن لادن باشم که بدون هرگونه ترديدي درخواست او را پذيرفتم؛ به خاطر آنکه من شديداً تحت تاثير رفتار و اخلاق بن لادن قرار گرفته بودم و همزمان او را به عنوان پدر و برادر خود مي دانستم.

    -چه مدت محافظ شخصي بن لادن بوديد؟
    به مدت دو سال و شش ماه به عنوان محافظ شخصي بن لادن خدمت مي کردم.

    -در اين مدت به طور مستمر به عنوان محافظ بن لادن ايفاي نقش مي کرديد؟
    بله، من تقريباً به صورت مستمر به عنوان محافظ شخصي بن لادن بودم به جز دوره هاي کوتاهي که به آموزش دوره هاي نظامي اختصاص داشت و پس از آن باز مي گشتم.

    -دقيقاً چه زماني به عنوان محافظ بن لادن انتخاب شديد؟
    بعد از آنکه نيروهاي نظامي امريکا پايگاه نظامي طالبان در خوست را مورد هجوم قرار دادند براي مدت کوتاهي به عنوان محافظ شخصي اسامه بن لادن بودم. پس از آن عازم آموزش نظامي شدم و پس از اين مدت تا ماه مه سال 2001 در خدمت بن لادن بودم.

    -بازگشت شما به يمن چه زماني صورت گرفت؟
    در ماه مه 2001، دقيقاً چهار ماه قبل از حادثه 11 سپتامبر به يمن بازگشتم.

    -روش دستگيري و محاکمه شما به چه صورت بود؟
    زماني که در کشور عربستان بودم دستگير شدم. من جزء کساني بودم که سازمان اطلاعات يمن آنها را در ليست سياه خود قرار داده بود.

    -سفر شما به عربستان عادي بود يا در حال تدارک برنامه بوديد يا اينکه از ترس دستگيري توسط سازمان اطلاعات يمن به اين کشور پناهنده شده بوديد؟
    بله، براي يک سفر عادي وارد عربستان شده بودم.

    -زماني که در عربستان بوديد اطلاع نداشتيد حکومت يمن خواهان دستگيري شماست؟
    بله، اطلاع داشتم حکومت يمن در جست وجويم است. وزارت اطلاعات يمن مشخصات من را به همراه عکس در اختيار عربستان قرار داده بود و از اين طريق نيروهاي امنيتي عربستان پس از شناسايي من را دستگير کردند.

    -پس از بازگشت از افغانستان به يمن بازگشتيد يا اينکه مي خواستيد از طريق عربستان يا سومالي وارد يمن شويد؟
    پس از بازگشت از افغانستان به يمن رفتم و يک سال و نيم در اين کشور بودم و بعداً براي زيارت عازم عربستان شدم.

    -دلايل آنها براي بازداشت شما چه بود و براي چند سال شما را محکوم کردند؟
    مهم ترين اتهامات شان تشکيل گروه هاي مسلح و مشارکت در ربودن نفتکش فرانسوي (ليمبور) بود که در اواخر سال 2002 عازم سواحل حضرموت يمن شده بود. در محاکمه اوليه به 10 سال حبس محکوم شدم.

    -و شما خواهان تجديدنظر در حکم صادره نشديد؟
    دادگاه اجازه تجديدنظر در حکم صادره را نداده بود.

    -ارزيابي شما از محاکمه تان چگونه است، آيا عدالت در مورد شما به اجرا گذاشته شد؟
    محاکمه ما در زمان کوتاهي برگزار شد. قضاتي که ما را محاکمه مي کردند از استقلال قضايي برخوردار نبودند و ما اين دادگاه را مشروع نمي دانستيم. خواه اين محاکمه عدالت را رعايت کند يا نکند، مستقل باشد يا نباشد، ما مجموعاً با اين محاکمه مخالف بوديم.

    -در اين دادگاه عدالت به اجرا گذاشته شد يا اينکه به نظر شما اين يک محاکمه سياسي بود، چنان که عده يي از وکلا اين دادگاه را مورد تاييد قرار ندادند؟
    همان گونه که اشاره کردم ما اين دادگاه را مشروع نمي دانستيم و به حکمي که صادر مي کردند، اعتقادي نداشتيم اما ايمان داشتيم که جهانيان اين دادگاه را از طريق رسانه هاي جمعي مشاهده مي کنند و راي بر بي گناهي ما صادر مي کنند. نظر مردم براي ما اهميت داشت نه تصميمي که دادگاه مي گرفت.

    -تمام دوران محکوميت خود را در زندان سپري کرديد؟
    تقريباً ما نصف دوران محکوميت خود را در زندان سپري کرديم و همان طور که از طريق رسانه ها مطلع شديد توانستيم همراه با اشخاصي که متهم به همکاري با طالبان شده بودند از زندان سياسي صنعا فرار کنيم.

    -ممکن است نحوه فرار خود از اين زندان را که به «فرار بزرگ» مشهور است براي ما و خوانندگان مان شرح دهيد؟
    ما با استفاده از قاشق غذا خوري کف زندان را حفر کرديم و به خاک رسيديم اما بعد از حفاري به يک بتن سخت در زير ساختمان مسجد که مقابل زندان قرار داشت، برخورديم. ما توانستيم به وسيله ميله يي فلزي که هنگام حفاري در ميان خاک پيدا کرد ه بوديم اين بتن سخت را از ميان ببريم و به حرکت خود ادامه بدهيم. خاک ها را در اتاق نگهداري مي کرديم و با آب آن را تبديل به گل کرده و بر ديوار اتاق ها مي کشيديم. اين روشي است که در افغانستان براي ساختن خانه از آن استفاده مي کنند. اين کار باعث مي شد خاک هاي حفرشده، کاهش پيدا کنند.

    -طول اين تونل که در زير زندان حفر کرديد چند متر بود؟
    تقريباً طول اين تونل 45 متر و عرض آن بين 70 تا 90 سانتيمتر بود که در بعضي نقاط عرض آن متفاوت بود. در بعضي جاها عريض بود و در بعضي نقاط تنگ.

    -حفر اين تونل چقدر طول کشيد؟
    50 روز تمام براي حفر اين تونل وقت گذاشتيم و هنگام حفاري تمامي مسائل را رعايت مي کرديم تا کسي متوجه کار ما نشود.

    -از چه وسايلي براي حفاري تونل استفاده کرديد؟
    همان طوري که قبلاً گفتم به وسيله قاشق و ظروف غذا خوري توانستيم اين تونل را حفر کنيم.

    -مي توانيد به طور مفصل و دقيق نحوه فرار از زندان را براي ما شرح بدهيد و به ما بگوييد در اين لحظات پراسترس چه احساسي داشتيد؟
    زماني که مي خواستيم از زندان خارج شويم تعدادي مشغول نماز خواندن بودند و تعدادي ديگر از طريق تونلي که حفر کرده بوديم توانستند خودشان را به مسجد مقابل زندان برسانند و وارد آن شوند. از آنجا وضعيت نگهبانان زندان را به ديگران اطلاع مي دادند. تعدادي ديگر نيز مشغول آرايش کردن موهاي سر و صورت شان بودند تا نگهبانان زندان در موقع خروج از مسجد متوجه فرار ما نشوند. در اين لحظه استرس و اضطراب شديدي داشتيم.

    -چگونه توانستيد بدون اينکه فردي از نگهبانان زندان متوجه شود با موفقيت از آنجا فرار کنيد؟
    ما توانستيم با يک برنامه ريزي دقيق و منظم به اين موفقيت نائل شويم. اين موفقيت فقط با خواست خداوند صورت گرفت و کسي نمي توانست مانع خواست خداوند شود.

    -در اينجا سوالي که ذهن خيلي ها را به خود مشغول کرده اين است که شما چگونه توانسته ايد از اين تونلي که بسيار تنگ است، فرار کنيد. به خصوص شخصي مثل «بيحاني» که از لحاظ وزني وزن بالايي داشت و جالب است بدانيم چگونه توانست از اين تونل خارج شود؟
    ما زماني که در حال حفر تونل بوديم همه جنبه ها را در نظر داشتيم و اين مساله را در نظر گرفته بوديم که موقع خروج، دوستاني که داراي وزن بالايي بودند با مشکل مواجه نشوند. لازم است به اين نکته اشاره کنم اولين کسي که تمام وسايل خود را جمع کرده بود، به سر و صورت خود رسيده بود و وارد تونل شد همين «بيحاني» بود. سپس يکي پس از ديگري وارد تونل شديم. بعد از اينکه وارد مسجد شديم تا اذان صبح منتظر مانديم و بعد از خواندن نماز صبح همراه با نمازگزاران بدون اينکه کسي متوجه ما شود از مسجد خارج شديم.

    -نماز صبح را همراه نمازگزاران خوانديد يا در مکان ديگري نماز خوانديد؟
    ما نماز صبح را در نمازخانه خانم ها خوانديم و هنگام خروج اولين اشخاصي که از مسجد خارج مي شدند همراه آنها خارج شديم. ما ابتدا خودمان را به قسمتي که آقايان در آنجا نماز مي خواندند، رسانديم و بعد از آن همراه آنها از مسجد خارج شديم تا نگهبانان زندان متوجه خروج مان نشوند. ما تمام جنبه هاي احتياطي را در نظر گرفته بوديم. با اصلاح کردن سر و صورت مان ديگر نگهبانان قادر به شناسايي ما نبودند.

    -فاصله در ورودي نمازخانه زنان با در ورودي مردان زياد است؟
    نه، در نزديکي نمازخانه مردان قرار دارد و از ترس اينکه کسي ما را تعقيب نکند به آن قسمت رفتيم.

    -نمازخانه زنان در معرض ديد نگهبانان زندان قرار نداشت؟
    نه، فاصله زيادي با نگهبانان زندان دارد. نگهبانان زندان داخل مسجد را ديد نمي زدند و فقط بيرون از مسجد را تحت نظر خود داشتند. از اين لحاظ نقطه امني به شمار مي رفت.

    -آيا وقتي از مسجد خارج شديد ماشيني منتظر شما بود يا همراه مردم عادي از آنجا خارج شديد؟
    ما کاملاً طبيعي با ديگر نمازگزاران از مسجد خارج شديم و از آن منطقه دور شديم.

    -آيا در حفر کردن تونل، نگهبانان زندان با شما همکاري داشتند که بعد از فرار شما از زندان مورد بازخواست حکومت يمن قرار گرفتند؟
    لازم است به اين نکته اشاره کنم طبيعت هر نظامي اين است که احساس ترس کند مبادا کار خود را از دست بدهد و مورد مواخذه و بازخواست قرار گيرد. يک نظامي از لحاظ قلبي شايد همراه شما باشد اما از لحاظ عملي هيچ گونه کاري را براي شما انجام نمي دهد و آن هم شرکت در چنين عمليات بزرگي که علاوه بر از دست دادن کار خود مورد مواخذه قرار مي گيرد و به چندين سال حبس محکوم مي شود. آنها هرگز دست به چنين کاري نخواهند زد.

    -واقعاً نگهبانان زندان در فرار شما از زندان هيچ گونه دخالتي نداشتند؟
    بله، همين طور است.

    -در مدت چند سالي که در زندان بوديد نگهبانان با شما برخورد خوبي داشتند؟
    همان طور که قبلاً گفتم يک نظامي قلباً با شما ابراز همدردي مي کند اما از لحاظ عملي از او بخواهيد براي شما کاري را انجام بدهد هرگز چنين کاري انجام نمي دهد. در صورتي که وضعيت ما در زندان برعکس آن چيزي است که شما مي گوييد. رابطه ما با آنها رابطه خوبي نبود و در صورتي که اگر از کار ما باخبر مي شدند شديداً با ما برخورد مي کردند.

    -زماني که وزارت امنيت يمن براي دستگيري هر يک از 23 نفر شما مبلغ 25 هزار دلار در نظر گرفتند شما احساس نگراني نمي کرديد؟
    در حقيقت اين مبلغي را که وزارت امنيت يمن براي دستگيري ما در نظر گرفته بود باعث نمي شد ما احساس نگراني کنيم اما مهم ترين نگراني ما اين بود که مبادا برنامه هايي که براي فرارمان از زندان چيده بوديم با يک اشتباه کوچک امنيتي با شکست مواجه شود.

    -منظور شما از اشتباه امنيتي چيست؟
    منظورم از اشتباه جزيي امنيتي اين است که مبادا يکي از افرادمان اشتباهي را مرتکب شود و نيروهاي امنيتي يمن ما را دستگير کنند.

    -چرا بعد از اينکه توانستيد با موفقيت از زندان فرار کنيد خود را تسليم حکومت يمن کرديد؟
    در حقيقت بعد از اينکه رئيس جمهور يمن علي عبدالله صالح گفته بود در صورتي که ما خودمان را به نيروهاي امنيتي يمن معرفي کنيم مورد عفو او قرار مي گيريم در نتيجه ما تصميم گرفتيم خودمان را معرفي کنيم و بعد از اينکه خودمان را معرفي کرديم رئيس جمهور يمن ما را مورد عفو قرار داد به اين شرط که ما همانند ديگر مردمان يمن زندگي عادي داشته باشيم و در هيچ گونه حزب يا گروهي که تهديدي براي امنيت ملي يمن است، فعاليتي نکنيم.

    -خودتان را مستقيماً به رئيس جمهور يمن يا به نمايندگان او معرفي کرديد؟
    بعضي از دوستان خودشان را مستقيماً به رئيس جمهور و برخي ديگر خود را به نيروهاي امنيتي معرفي کرده بودند. اما در ابتدا ما از جانب رئيس جمهور يمن مورد عفو قرار گرفته بوديم و بعد خودمان را معرفي کرديم.

    -زماني که تصميم گرفتيد خودتان را معرفي کنيد، سران قبايل واسطه شما با حکومت بودند يا از طريق اشخاص ديگري معرفي شديد؟
    ما توسط ديگر دوستاني که قبل از ما از زندان خارج شده بودند معرفي شديم که اين اشخاص پس از آزاد شدن از زندان معتقد بودند اختلافات موجود ميان آنها و حکومت يمن بايد از راه هاي مسالمت آميز حل شود تا منجر به درگيري نشود که ما با اين اشخاص ارتباط داشتيم و از طريق آنها خودمان را تسليم حکومت يمن کرديم.

    afghanpaper.com

    zaterdag 15 augustus 2009

    پدرام: جنوب را به طالبان واگذار می کنم


    پدرام: جنوب را به طالبان واگذار می کنم
    لطیف پدرام
    عبدالطیف پدرام شاید جسورترین نامزد انتخابات ریاست جمهوری افغانستان باشد. آقای پدرام می گوید که اگر به قدرت برسد، خط مرزی دیورند بین افغانستان و پاکستان را به رسمیت می شناسد و ولایات جنوبی افغانستان را بعد از برقراری نظام فدرالی در این کشور، به طالبان واگذار می کند.

    خبرنگار ما داوود قاریزاده در ابتدای گفتگویی با آقای پدرام از او پرسیده است که چرا برای برقراری نظام فدرالی در افغانستان تلاش می کند.

    نظام فدرال به عنوان یک نظام مدرن برای ما مطرح است؛ یعنی به تناسب نظامی که افغانستان را الان اداره می کند، هم نظام مدرن است و هم امکان تحقق امور دموکراتیک در چنین نظامی بیشتر متصور است و می بینید که یک روند جهانی هم هست.

    خیلی از کشورهایی که اعلام نکرده اند، فدرال هستند، ولی دارند این مسیر را طی می کنند. مثل فرانسه و خیلی کشورهای دیگر. بنابر این، (طرح نظام فدرالی) به دو دلیل برای ما مطرح بود، هم برای جلوگیری از اختلافات قومی و هم تحقق امر دموکراتیک به عنوان یک مساله مدرن، به عنوان یک مساله بشری و حقوق بشری.

    ولی بسیاری به این عقیده هستند که نظام فدرالی برعکس به اختلافات قومی دامن می زند؟

    نه. ببینید نظام های فدرال در چند حالت به وجود می آیند. یکی زمانی که یک جامعه درگیر فروپاشی اجتماعی و سیاسی است، یا زمانی که یک کشور استعماری از بیرون مداخله می کند.

    قطعا افغانستان در یک وضعیت فروپاشی اجتماعی سیاسی سیاسی قرار دارد و ما نمی توانیم این مردم را جمع بکنیم و مشکلات شان را حل بکنیم، مگر این که ساختار قدرت را مورد تجدید نظر قرار دهیم. برعلاوه تجربه دو قرن نشان داده است که آن روش، روش موثر نبود، اگر بود الان ما در قرن بیست و یکم گرفتار این همه بحران نبودیم؛ از بی اعتمادی میان اقوام تا نبود یک زندگی دموکراتیک، عدم توسعه یافتگی، عدم رشد و غیره.

    در عین حال فکر نمی کنید که نظام فدرالی قدرت فرماندهان سابق را که در محلات شان کنترل زیاد دارند، افزایش دهد؟

    من فکر نمی کنم. ما به این قضیه در درازمدت نگاه می کنیم که فدرالیسم چقدر می تواند موثر باشد. اگر شما بر اساس قانون دموکراتیک فدرال ایالات ایجاد بکنید و رقابت را در خود مناطق بگذارید به فرماندهان، فرماندهان نمی توانند مردم خودشان را فشار بدهند. این فشارها و تنشها همیشه بین دو قوم است. وقتی موضوع منتقل می شود به خود منطقه، آدم های مختلف وارد انتخابات می شوند.

    یعنی منظور شما برگشت به دهه نود، سالهای جنگ و خودمختاری فرماندهان در مناطق مختل است، اما به شکلی دیگری؟

    نظام فدرال به عنوان یک نظام مدرن برای ما مطرح است؛ یعنی به تناسب نظامی که افغانستان را الان اداره می کند، هم نظام مدرن است و هم امکان تحقق امور دموکراتیک در چنین نظامی بیشتر متصور است و می بینید که یک روند جهانی هم هست

    لطیف پدرام

    نه. حتا در دهه نود نگاه کنید که خیلی قضایا در افغانستان قطب بندی شده بود و درگیرهای ملی هم بود. آن مساله سالهای نود در واقع یک انارشیسم بود. ما بحث فدرال را به عنوان یک بحث دموکراتیک مطرح می کنیم که قانونمند بشود.

    نکته ای که من مطرح کردم ناظر بر همان شخصیت های سابق هستند که به شکل دیگری وارد می شوند؟

    ما این برنامه را نداریم که خدای نکرده شخصیت ها را به صورت فیزیکی محو کنیم یا تهاجم صورت بگیرد. این نه درست است، نه اخلاقی است و نه بشری و نه ممکن.

    ما می گوییم چگونه روندی فراهم بکنیم که شخصیت ها وارد مبارزات دموکراتیک شوند. یعنی از حالت نظامی به حالت شهروندی برگردند. این طرحی بود که ما برای فدرالیسم به طالبان هم پیشنهاد کردیم.

    کنگره ملی طرحی دارد که با طرح تمام کاندیداها کاملا متفاوت است و ما می گوییم که برای طالبان در چهارچوب یک حکومت فدرال، حق داده شود. نمی شود شما طالبان را سرکوب بکنید و مساله را فقط از طریق جنگ حل کنید. بخواهیم نخواهیم مردمانی در جنوب حمایت شان می کنند.

    پس شما طرفدار این هستید که تمام جنگسالاران سابق از طریق دموکراتیک از قدرت برخوردار باشند؟

    ما می گوییم از طریق دموکراتیک اگر رای می گیرند، چرا نه؟ ولی این نسل نسلی است که رو به پیری گذاشته است؛ یعنی طوری نیست که اگر پنج سال انتخاب شوند، پنج سال بعد باز انتخاب شوند.

    آیا شما می خواهید که طالبان هم در قدرت سهیم باشند؟

    با طالبان باید گفتگو صورت بگیرد و طالبان در مناطق خودشان در ایالات جنوبی در چهارچوب یک اداره فدرال انتخابات بکنند. اگر مردم جنوب طالبان را به عنوان حاکمان و والیان، مسئولان و رئیسان ایالت فدرالی انتخاب می کنند، انتخاب بکنند.

    با تمام قوانین سختگیرانه ای که اینها دارند؟

    اشکالی ندارد. اگر آن مردم آن قوانین را می پذیرند، پس بپذیرند. بعد این قوانین سختگیرانه ممکن است طی دو سال سه سال آهسته آهسته متحول شود. راه دیگری که باقی می ماند، بمباران کامل جنوب است و نتیجه این بمباران را شما می بنید که جنگ را به یک جنگ میهنی در کشور تبدیل کرده است. باز آن زمان، نیرویی که رهبری می کنند، طالبان خواهند بود.

    وقت صحبت از مذاکره با طالبان می شود، گفتنش ساده است. ولی هشت سال است که تلاشها برای مذاکره با طالبان جریان دارد و نتیجه ای نداده است. شما چگونه مذاکره می کنید؟

    با طالبان باید گفتگو صورت بگیرد و طالبان در مناطق خودشان در ایالات جنوبی در چهارچوب یک اداره فدرال انتخابات بکنند. اگر مردم جنوب طالبان را به عنوان حاکمان و والیان، مسئولان و رئیسان ایالت فدرالی انتخاب می کنند، انتخاب بکنند

    لطیف پدرام

    بحث ما درباره طالبان خیلی مشخص است. ما از طالبان نمی خواهیم به دولت تسلیم شوند، ما می گویم در قالب یک قانون در یک گفتگو در مناطق خودشان حاکمیت بکنند.

    یعنی یک بخشی از افغانستان را شما به طالبان واگذار می کنید؟

    من می گویم بخشی از مناطقی که طالبان مسلط هستند، باید به طالبان واگذار شود و با این شرط بعداً با طالبان گفتگو شود و اگر طالبان می گویند که نیروهای خارجی بیرون شوند، حداقل این پیش شرط این است که نیروهای خارجی از مناطق جنوب خارج شوند.

    از سراسر افغانستان چه؟

    من می گویم وقتی ما در یک گفتگو با طالبان برسیم به این که این پیش شرط یک پیش شرط قطعی باشد برای تامین صلح و در آن چهارچوب بپذیرند، ما کاملا موافقیم که نیروهای خارجی کشور را ترک بگویند.

    و بسیاری ها باور دارند که اگر نیروهای خارجی امروز کشور را ترک بگویند، کشور برمی گردد به دوره جنگ های داخلی؟

    با این وضعیتی که ما داریم بله. ولی اگر ما الان بسازیم پیش شرط های صلح را و راه حل پیدا بکنیم، ما با جنگ مواجه نخواهیم شد.

    چه مدتی را در بر خواهد گرفت؟

    پروژه صلح پروژه ای نیست که آدم فردا حلش بکند، ولی حداقل تا یک سال، دو سال ما باید این گفتگوها را داشته باشیم تا ما واقعاً راه حلهای رسیدن به ثبات را پیدا بکنیم.

    عده ای فقر اقتصادی را عامل جنگ می دانند، آیا شما هم به این باور هستید؟

    بدون شک. فقر یکی از عوامل بحران است، ولی همه مساله هم نیست. یعنی همزمان مسایل ائدیولوژیک است، مسایل دینی است، مسایل ارزشی است، درگیری های تمدنها با هم است، درگیری فرهنگها و سنت ها با هم است. همه اینها زمینه می دهد که جنگ در افغانستان ادامه پیدا کند. بعد فقرزدایی هم که تازه یک پروسه یک روزه نیست.

    در سیاست خارجی تان هم شما بیشتر تاکید بر حل مساله جنجالی خط دیورند بین افغانستان و پاکستان دارید. اگر پیروز شوید، با این مساله چگونه برخورد می کنید؟

    خط دیورند، یک خط پایان یافته است. مثل همه مرزهای دیگری که ما داریم. هیچ جای دعوا و جنجالی بر سر این خط وجود ندارد و اگر وجود می داشت، ما بارها از دولت آقای کرزی خواسته ایم و از وزارت خارجه تقاضا کرده ایم که اگر اسناد حقوقی وجود دارد که قابل ارجاع به یکی از دادگاه های بین المللی است یا قابل ارجاع به ملت است، بیایید آن را ارائه بکنید و بگویید بر اساس این اسناد حقوقی ما این خط را قبول نداریم.

    هیچ اسناد حقوقی وجود ندارد و این مساله قابل ارجاع به هیچ دادگاه بین المللی نیست. بنابر این، برای ما یک مساله پایان یافته است. اگر کنگره ملی در قدرت باشد، ما این مساله را مطرح نخواهیم کرد و مرز با پاکستان را به عنوان مرز رسمی افغانستان خواهیم پذیرفت.
    BBC

    vrijdag 24 april 2009

    گیتار نواز یما شپون در شهر وانکوور کانادا

    گیتار نواز یما شپون در شهر وانکوور کانادا
    ارسالی امان معاشر خبرنگار آزاد
    در اولین شب موسیقی و غزلخوانی که تاریخ دهم اپریل در خانهء فرهنگی (مولانا) در شهر وانکوور برگزار شده بود تعدادی از چهره های نو ولی با گذشته های ادبی و هنری پر افتخار نیز به گفته های خودشان امشب بار اول با هنر شان در اجتماع فرهنگی افغانها آمده بودند. خبرنگار ما به امید اقدام نیک این خبر خوش را که مژده از سرمایهء معنوی ما هستند گفت وشنود های جداگانه با تعدای ازین هموطنان فرهنگی ما نموده که به معرفی آنها خود را بختیار میداند. خبرنگار: شما خود را معرفی کنید.من یما شپون هستم در سال ۱۹۶۸ در کابل تولد شده ام، ازدواج کرده ام دو پسر دارم .سوال: یما جان، شما چه وقت و چگونه پا به عرصهء موسیقی گذاشتید؟جواب: در سال ۱۹۸۴ برای نخستین بار پا به عرصهء موسیقی گذاشته در کورس موسیقی که به همکاری سفارت هند و ریاست موسیقی رادیو تلویزون افغانستان ایجاد شده بود شامل شدم. به آموزش گیتار نزد استاد ارمان پرداختم و البته در قسمت تیوری استاد مرحوم ننگیالی ما را همکاری مینمود.سوال: آقای شپون، چه وقت بار اول همچو هنرمند به فعالیت هنری پرداختید؟جواب: در سال ۱۹۸۷ در حالیکه به آموزش گیتار ادامه میدادم برای اولین بار به فعالیت هنری خویش در پوهنتون کابل شروع نمودم. در همان سال یک آرکستر هنری را در پوهنتون کابل ایجاد نمودیم و همچنان بعد از مدتی با هنرمندان رادیو تلویزون افغانستان معرفی شده و همکاری را با آنها آغاز نمودم که از جمله با آرکیستر لاله ها به رهبری ویس خبری و آرکستر اتحادیهء هنرمندان افغانستان به رهبری محترم بشیر دژم همکاری داشتم .سوال: یما جان، قبلآ در افغانستان معمول بود آرکیستر های هنری به ولایات افغانستان و خارج از کشور سفر های هنری داشته با اجرای کنسرت ها به علاقمندان خوشی میبخشیدند و هم کلتور افغانی خود را معرفی مینمودند شما هم در چنین پروگرامهای اشتراک داشتید؟ جواب: بلی، من با همراهی آرکیستر های نامبرده سفر های زیاد هنری داشتم تقریبآ به تمام ولایات افغانستان سفر نموده کنسرتها اجرا نموده ایم و از طرف مردم نهایت به خوشنودی پذیرایی شدیم. همچنان سفرهای هنري در کشور های خارج مثل اوزبیکستان، تاجکستان و قزاقستان همراه با آرکستر های اتحادیهء هنرمندان افغانستان به رهبری اقای دژم و آرکستر لاله ها به رهبری آقای ویس داشتیم که نهایت برایم پر خاطره و فراموش ناشدنی است.با آغاز جنگهای خانمانسوز در کشور ما هم به منظورِ زنده ماندن راه مهاجرت را در قطار دیگر هموطنان خود در پیش گرفتیم، ابتدا در المان آمدم در المان هم کار به کسب خود یافتم با گروهی هنری تورکی زبانان بنام (فریدوم) همکاری داشتم سوال: یما جان، چه وقت به کانادا تشریف آوردید؟جواب: در سال ۲۰۰۳ به کانادا آمدیم.سوال: در کانادا فعالیت های هنری داشتید؟جواب: نه خیر، به خصوص مدت شش سال میشود که در شهر وانکوور هستم هیچ شرایط و فضای فعالیت هنری را به خودم آماده ندیده بودم.سوال: آقای شپون چه انگیزه باعث شد که دوباره به موسیقی رو آوردید؟ جواب: درین اواخر آوازۀ بیشتر خانه فرهنگی بنام ( مولانا ) و آموزش هنر موسیقی در وانکوور زیاد طنین افگن شده بود. در قدم اول فامیل من پافشاری زیاد به برگشت دوباره من را به هنر موسیقی نمودند و از سوی هم دوستان مرا به نواختن گیتار تشویق نمودند .همینکه با تصادف نیک به اولین شب غزل و موسیقی در خانه (مولانا) دعوت شدم .همرا با استاد موسیقی آقای قیام گیتار نواختم تمام احساس های مرا نیروی جوانی بخشید . همچنان برایم چانس خوبی بود تا خود را در هنر دوستداشتنی ام دوباره امتحان نمایم ازینکه مورد پذیرش هنر دوستان قرار گرفت و از سوی هم با هنرمندان، شاعران و دوستان خوبِ فرهنگی، دموكرات و مترقي معرفی شدم خودم را خوشبخت احساس میکنم.سوال: یما جان راجع به خانهء فرهنگی (مولانا) و آموزش هنر موسیقی چه نظر دارید؟جواب: فعایت فرهنگی و هنری خانهء (مولانا) درین شهر یک ابتکار خارق العاده است. که رهبری آنرا هموطن وطندوست و فرهنگی ما مجید قیام و دوستان فرهنگی ما به عهده دارند ما آرزوی مستحکم شدن آنرا داریم.سوال: یما جان به جوانان این شهر چه پیام دارید؟جواب: پیام من به جوانان این شهر که تازه به آموختن موسیقی شروع نموده اند اینست که موسیقی را به صورت علمی آن فراگیرند و از طریق همین خانهء فرهنگی (مولانا) و آموزش هنر موسیقی که یگانه کانون آموزشی هنر موسیقی درین شهر است و از طریق همین خانه جوانان ما به فرهنگ اصیل کشور خویش آشنا شوند.
    یما همراه با گروه هنرمندان ۲۵ سال قبل
    یما با گروه هنری خانهء مولانا در شهر وانکوور با گیتار
    یما جان شپون با نواختن گیتار شب غزل و موسیقی ما را نهایت زیبا و دلچپ نموده بود، موفقیت به آرزوهایش آرزو میکنیم.
    امان معاشر خبر نگار ازاد

    vrijdag 27 maart 2009

    مصاحبه امان معاشربا جناب آصف آهنگ

    مصاحبه امان معاشربا جناب آصف آهنگ
    انتخابات در تاريخ افغانستان
    جنبش مشروطيت
    محمد داوود خان و دموکراسی
    نفوس شماری و مسا ُله ُ کوچی ها
    اقليت و اکثريت

    انتخابات جهت تعيین سر نوشت در حیات اجتماعی ، سیاسی واقتصادی جامعه رول سازنده دارد. هر فرد آگاه در رابطه به تعيین سرنوشت خود وملت خود بی تفاوت نبوده، امید و آرزوی بهتر شدن شرايط را به دل می پروراند ومیکوشد با يافتن راه های بهتر، به سر منزل مقصود برسد. بررسی واقعبينانه از گذشته باعث می گردد تا اشتباهات تکرار نگردند.
    مردم ما در آینده نزدیک، بار دیگر با اشتراک درانتخابات، آرزوی بهتر شدن ِ حد اقل شرايط زندگی را برای خود و اولاد خود دارند.
    در اين رابطه صحبتی داشتم با مبارز آگاه و مورخ بی تعصب آقای آصف آهنگ که اينک جهت آگاهی هموطنان، باالخصوص نسل جوان، به نشر می رسانم. هر چند شخصيت آقای آهنگ ضرورت به معرفی ندارد، با آنهم نقل قولی می آورم از سخنور و سخن دان شهير داکتر اکرم عثمان که شخصیت استاد آهنگ را چنین تعریف نموده اند:
    (آصف آهنگ به خانوادۀ مبارز، دلیر و سر بر کفی تعلق دارد که در قرن اخیر چندین قربانی را نذر راه مشروطه و عدالت اجتماعی کرده است. او برلیان اصیلی بر انگشتر نهضت روشنفکری افغانستان ا ست).
    سوال: اولین بار چه وقت و در کدام کشور انتخابات صورت گرفت؟
    جواب: انتخابات اولین مرتبه در آتن اجرا گرديد. نخبگان آتن به اين باور بودند که قدرت نبايد در انحصار يک فرد باشد. برعلاوه آنها به اين نظر بودند که رهبر انتخابيی دولت در مقابل باشندگان سرزمين مسوُليت دارد و بايد از اعمال دولت در برابر قانون جوابده باشد، يعنی اينکه دولت بايد در چوکات قانون عمل کند. هرچند فقط دو فيصد جامعه که مربوط به طبقه اشراف بودند، اجازه شرکت در انتخابات را داشتند و مردم طبقات متوسط حق کاندید شدن را نداشتند اما مهم اين است که بشر در دو هزار سال قبل به اين باور رسيده بود که تنها با حاکميت قانون می توان از يوغ مطلق العنانی و حکومت های خودسرانه ُ ديکتاتوری رهايی يافت. ايجاد نظام مشروطه در قرن پانزدهم در انگلستان، تا ُثيرات عصر رنسانس، اصلاحات دينی و انديشه های انقلاب کبير فرانسه راه را آهسته آهسته برای مبارزات پارلمانی هموار ساختند. انقلاب صنعتی که از انگلستان آغاز يافت و بعدا ً در فرانسه و اندکی بعد از آن در آلمان به حرکت افتاد، طبقه سرمايه دار را به وجود آورد که در رقابت اقتصادی، طبقه فيودال را از صحنه سياسی خارج کرد. جدايی دولت از دين و به وجود آوردن قوانين برای عام، نه فقط برای يک طبقه ُ خاص، محيا نمودن امکانات آموزش و اجباری ساختن آن برای عام، همه وهمه جهت استقرار حاکميت قانون کمک نمودند. بعدا ً اين انديشه در کشور های مانند ترکيه، مصر، هند، ايران، افغانستان و غيره نيز سرايت نمود.
    سوال: انديشه های تازه بوجود امده در اروپا که شما یاد آور شدید، کدام الهام ویا تاثير در حیات سیاسی افغانستان داشتند؟
    جواب: اولين مکتب در دوران امير حبيب الله خان تاُسيس می گردد و متعلمين اين مکتب مانند بعضی از جوانان داخل دربار صدای مشروطه را بلند می کنند؛ زيرا اينها با علم آشنا گرديده اند و می بينند که جهان در تحول است. تا آن زمان کتاب زياد در افغانستان وجود نداشت تا جوانان، مخصوصا ً جوانان خارج از طبقه اشراف بتوانند به صورت دقيق از ايديولوژی نهضت مشروطه آگاهی لازم را حاصل کنند، اما می بينيم که حتی اندکی سواد نيز باعث آگاهی عده ای از جوانان گرديد و خواستند در رقم زدن سرنوشت خود دخيل باشند، هر چند که خواسته های ايشان با اصل ايديولوژی مشروطه چندان ربطی نداشت. اما کار بزرگ و قابل ستايش اين عده از جوانان اين است که اينها برای بار اول صدای آزادی را بلند کردند و بدين طريق قدرت مطلقه ُ سلطنت تحت سوال قرار گرفت.
    مشروطه خواهان در دوران امیر حبیب الله خان تقاضا نمودند که به وکلای مردم حق داده شود تا با سلطنت همکاری نمايند، يعنی اينکه در تصاميم حکومت تا اندازه ای دخيل باشند. همين.
    امیر حبیب الله خان مرد هوشیار و نوکر وفا دار انگلیس بود. او میدانست که اگر به مشروطه خواهان حق داده شود، تقاضای اول انها استقلال کشور شان خواهد بود و با اين عمل، طبعا ً که در مخالفت با انگليس قرار خواهد گرفت. بنا ً چند نفر از رهبران جنبش مشروطه را جهت خوش ساختن انگلیسها ودوام سلطنت خودش از بین برد و تعدادی را هم به زندان انداخت و به اين طريق جنبش مشروطه را که در تاريخ افغانستان به اسم " مشروطه اول " مشهور است، سرکوب نمود.
    سوال: لطفا ً در باره فعالیت مشروطه خواها ن در دربار امير حبيب الله خان کمی روشنی اندازید؟
    جواب: يک عده از جوانان در داخل دربار معتقد بودند که بايد تحولی در حيات سياسی جامعه صورت بگيرد. آگاهی اين جوانان را اخبار و جرايدی که به زبان فارسی در هند، ايران، ترکيه و ماوراالنهر به نشر می رسيدند، تشکيل می داد. نماينده ُ امير در اين کشور ها، نسخه های از اين جرايد را جهت معلومات امير به دربار می فرستادند و بدين طريق جوانان دربار از انديشه های تازه آگاهی حاصل می کردند. سردار محمد کبیر جان اين جرايد را به دسترس دوستانی که در خارج از دربار داشت، قرار می داد.
    سوال: شاه امان الله خان در رابطه با قانون، انتخابات و مشروطه خواهان چه نظر داشت؟
    جواب: با روی کار آمدن غازی امان الله خان که به همکاری جوانان ِ دربار و همفکران بيرون از دربار صورت گرفت، انديشه ُ مشروطه به شکل جدی تر در ميان جوانان با سواد مطرح گرديد . بخصوص که محمود بیگ طرزی، سالیان ِ که به سرزمین ترکیه زندگی میکرد، از انديشه ُ مشروطه خواهان ترکیه آگاهی داشت و بدين طريق امان الله خان وديگران نيز از اين انديشه توسط طرزی آگاهی يافته بودند. هرچند غازی امان الله خان در دوره ُ سلطنتش، مشروطه خواهان را اذيت نکرد، اما به اساسات مشروطه پابنديی شايد و بايد نشان نداد.
    سوال: نقش رسانه ها در آن وقت و رول روشنفکران چه بود؟
    جواب: در آن وقت روزنامه، هفته نامه و ماه نامه بيرون داده می شد. در اين نشريه ها از واقعات بين المللی تا واقعات داخلی و موضوعات ادبی و غيره به نشر می رسيدند اما در دسترس عام قرار نمی گرفت، زيرا از يک سو بيسوادی واز سوی ديگر توان خريد آنها برای همه ميسر نبود. جوانان مشروطه خواه کوشش می کردند تا زبان ترکی یا فرانسوی را فرا بگيرند تا از آنطريق با انديشه های نو آشنا گردند. زمانیکه امیر حبیب الله خان در مشرقی هدف گلوله قرار گرفت، انگلیس ها غافلگير شدند و نتوانستند جانشین دیگری مطابق میل خود تعيین کنند . بنآ مشروطه خواهان بر خلاف خواست انگليس، از شهزاده امان الله خان پشتيبانی کردند، چون طرفدار تحول بودند.
    سوال: با آمدن شاه امان الله خان، مناسبات شاه با مردم چگونه شد؟
    جواب: شاه امان الله، بدون مبالغه، به فرد فرد مردم افغانستان، بدون کوچکترین امتیاز قومی، لسانی و مذهبی عشق وعلاقه داشت. علاقه ُ شاه به معارف و عام ساختن آن بسيار بود.
    امان الله خان در رابطه با معارف ودیگر اصلاحات، فرامین به ولایات کشور فرستاد و پس از مدتی شخصا ً خودش با هیأتی به قندهار رفت تا از اجرای فرامين مطمُن گردد. هنگام ديدار از يک مکتب دید که درس شروع میباشد ولی چند متعلم در صحن مکتب به بازی مشغول میباشند. از مدیر مکتب پرسید، چرا این بچه ها درس نمیخوانند؟. مدیر به جواب گفت که ساعت درس دينیات است و این بچه ها از اهل هنود هستند .
    شاه امان الله گفت، انها اقلیت هستند وما باید به اقلیت های خود بیشتر توجه داشته باشیم؛ شما دينیات خودشانرا برایشان درس بدهید که افغان اصیل باشند).
    شاه امان الله مرد وطنپرست، مردم دوست و ترقی خواه بود. او در راه ترقی وتعالی کشورش قدم های بزرگ برداشت اما نيرو های مرتجع به تحريک انگليس، اين شاه وطنپرست و ترقی خواه را با دسيسه از ميان برداشتند.
    سوال: استاد محترم، نقص کار امان الله خان چه بود؟ آيا انتخابات در دوران سلطنتش صورت گرفت؟
    جواب: نقص بزرگ او این بود، قسمی که قبلا ً ذکر کردم، پابنديی شايد و بايدی در راه استقرار سيستم مشروطه از خود نشان نداد. در لويه جرگه پغمان، عبدالرحمن لودين از وی خواست که شاه بايد صدراعظمی از ميان مردم تعيين کند تا وی ( صدراعظم ) از اعمال حکومت در مقابل شورا مسُول باشد. شاه در جواب لودين گفت که نمی خواهد صدراعظم بين شخص شاه و مردم حايل گردد. درست است که جواب شاه امان الله خلاف اساسات مشروطه است، اما بلاخره هيچ نظامی در تاريخ بشر، راه صد ساله را يکشبه نپيموده. ليکن محمد نادر خان همین مشروطه خواه بزرگ را مقابل چشم خود در ارگ زیر قنداق تفنگ به شهادت رساند.
    سوال: قانون اساسی در افغانستان چه وقت بوجود امد؟
    جواب: در کشور ما قانون اساسی مرتبه اول توسط غازی امان الله خان بوجود امد. شاه ضمن سفری که در اروپا داشت، قانون اساسی جمهوريت وايمر را با خود به افغانستان آورد تا در تهيه ُ قانون اساسی، از آن کمک بگيرد.
    سوال: چرا اصلاحات امان الله خان زیاد دوام نکرد؟
    جواب: امان الله خان قدرت انگليس را که در هند مستقر بود و تاُثير نيرو های عقب مانده و مرتجع را در اذهان مردم ناديده گرفت و راه اصلاحات را با تندروی پيش رفت. انگليسها از اعمال امان الله خان سخت برآشفته بودند و نمی خواستند افغانستان را، مثلا ً به نفع روسيه از دست بدهند. لذا به روی يک دسيسه ُ از قبل سناريو شده امير حبيب الله کهدامنی را قربانی کرده و کانديد وفادار خود، محمد نادر خان را مانند شاه شجاع بر اريکه قدرت نشاندند.
    سوال: نادرشاه چگونه وبه کمک کی ها بقدرت رسید؟
    جواب: نادر شاه، برادرانش ومحمد گل مهمند را انگليس به قدرت رساند.
    سوال: در زمان نادر شاه قانون اساسی بود؟
    جواب: نادرشاه نيز قانون اساسی داشت وروز تاسیس شورای ملی را رخصتی عمومی اعلان کرد.شورای ملی، مجلس اعیان وبلدیه ملی نيز وجود داشت اما بر تاق بلند گذاشته شده بود ودو لب شخص محمد نادرشاه قانون بود.
    سوال: آهنگ صاحب، اعضای شورای ملی ویا بلدیه در زمان نادرشاه چگونه تعیين میشدند؟
    جواب: اعضای شورای ملی تحت نظر شخص شاه وبه مسولیت نایب الحکومه وحاکمان تعيين می شدند. این وکلا تضمین شده بودند وکوچکترین عملی بدون نظر حکومت انجام داده نمیتوانستند.
    سوال: چرا؟
    جواب: قانون، دو لب شاه بود. خصلت سيستم های که اوپوزيسيون را قبول ندارند، ديکتاتوريست. اين نوع قدرت های سياسی، جهت حفظ موقعيت خود، از هيچ گونه خشونت و اعمال ضد انسانی دريغ نمی کنند. اينکه اين قدرت در دست يک فرد باشد يا يک حزب، فرقی نمی کند. ما هر دو نمونه را در کشور خود تلخ تجربه کرده ايم. نمونه ُ حکومتهای تک فردی را در دوره های نادر خان، هاشم خان و محمد داوود خان ديديم و نمونه ُ حکومتهای يک حزبی را در دوره های حزب دموکراتيک خلق و احزاب گويا اسلامی مشاهده کرديم. تجربه ُ تاريخ نشان می دهد که هردو نوع آن جز تباهی و عملکرد های وحشيانه ُ ديکتاتوری چيز ديگری به ارمغان نداشتند. تا زمانيکه قانون حاکم نباشد، هر سيستمی خود سرانه عمل می کند، زيرا مرجعی وجود ندارد تا از حقوق فرد و کرامت انسان دفاع کند. قانون دموکراسی بر هر نوع تبعيض و خشونت خط بطلان می کشد. در همينجا بايد ياد آور شوم که جوانان ما بجای اينکه نادانسته در زد و بند های قومی افتاده اند، اولا ً بايد تاريخ خود را بصورت دقيق مطالعه کنند و ثانيا ً از مسايل جامعه شناسی و علم سياست آگاهی حاصل نمايند تا بتوانند عمق فاجعه ُ را که قوم گرايی باعث می گردد، درک کرده، بعدا ً با ديد انتقادی و برخورد علمی، تاريخ واقعی ما را بنويسند تا خود و اولاد خود را از بند اينهمه افسانه و دروغ و قهرمان های دروغی برهانند. در غير آن اگر سطح سواد تاريخی، سياسی و اجتماعی ِ ما همين طور ادامه بيابد، يقين دارم که از دست اين کم سوادی و احساسات کاذب، وطن تجزيه خواهد گرديد.
    سوال: نادر خان با مشروطه خواهان چگونه رفتار کرد و چه تغيراتی بعد از کشته شدنش در سياست سلطنت به وجود آمد؟
    جواب: محمد نادر خان تا آنجا که دستش رسيد، مشروطه خواهان و امانيستها را وحشيانه به قتل رسانيد و تعدادی را نيز بدون محاکمه زندانی نمود تا اينکه خودش هم توسط عبدالخالق در روز روشن به قتل رسيد. پسرش، محمد ظاهر شاه به جای او بر تخت سلطنت نشست اما او بسیار جوان بود، لذا همه کار ها راشخص محمد هاشم خان، برادر نادر شاه اجرا میکرد ولی یک مدیر را هم بدون نظر سفیر انگلیس مقرر نمی توانست.
    بنا ً دوره صدارت او نيز مانند دوران سلطنت نادر خان، دوره ُ شکنجه ، قتل وانداختن اختلافات قومی بین مردمان با هم برادر کشور بود. محمد هاشم خان نسبت قتل برادرش محمد عزیز خان، پدر محمد داود خان ونعیم خان، در آلمان، کینه ودشمنی زیاد بمقابل طبقه جوان وطن بخصوص مردم کابل داشت .قصه فیل مرغ های او کینه و عملکرد او را در مقابل مردم نشان میدهد. دو برادر زاده خود، داوود خان و نعيم خان را نيز، بر ضد ظاهر شاه وروشنفکران تربیت کرد.
    تا ختم جنگ جهانی دوم ظلمیکه توسط محمد نادر خان، هاشم خان و انديشه ُ قوم گرايی که بيشتر از جانب محمد نعيم خان طرح ريزی و عملی می گرديد بالای مردم صورت گرفت، برای همه اتباع با وجدان اين مرزو بوم روشن است.
    اما پس از عزل محمد هاشم خان وتقرر شاه محمود خان بحیث صدر اعظم، نشر اعلامیه ُ خقوق بشرو اعلاميه ُ ملل متحد، فضای سياسی بازتر و امکانات فعاليت های سياسی مهيا گرديد. صدا های مشروطه خواهی از جانب داکتر محمودی وعده ديگر از روشنفکران بلند شد . شاه محمود خان صدراعظم، سران قوم هزاره، تاجک،ازبیک و قزلباش را خواسته واز ظلم وستمیکه توسط سردار محمد نعيم خان ومحمد گل مهمند بر آنها رفته بود عفو خواسته و گفت که دشمن شما محمد گل خان بود و او را برطرف کردم.
    سوال: استاد آهنگ، شما از شاه محمود خان نام بردید؛ آیا شاه محمود خان انتخابات را در دوره ُحکومت خود وضع کرد؟ ومناسباتش با طبقه روشنفکرجامعه چگونه بود؟
    جواب: شاه محمود خان به تقاضای روشنفکران لبیک گفت و با ساختن قانون بلدیه، انتخابات بلدیه را مطابق قانون عملی نمود و هيچ گونه مداخله ُ در انتخابات نکرد.
    بعد از انتخابات بلدیه، انتخابات شورای ملی نيز مطابق قانون عملی گردید و منصفانه بايد گفت که از جانب حکومت کوچکترين مداخله ُ صورت نگرفت. مردم در هر دو انتخابات، توانستند آزادانه به نفع شخصيتهای مطلوب خويش رای بدهند.
    بنا برآن برای اولین بار بود که بر طبق اعلامیه حقوق بشر وخواسته ُ روشنفکران، شاه محمود خان قانون را محترم شناخت و گام اميدوار کننده بسوی دموکراسی برداشت.
    شخصيتهای مطلوب، نيک نام و با دانش از جانب مردم انتخاب گردیدند مانند میر غلام محمد غبار، داکتر محمودی، عبدالحی حبیبی، دهقان بدخشی وغیره که تعداد شان به بیش از بیست نفر می رسيد و همه مشروطه خواه بودند.
    در پنج سال اول صدارت شاه محمود خان، مردم افغانستان بدون تبعیض وامتیاز، برادرانه زندگی کردند. در همين دوره، جمعیت های بنام ویش زلمیان ، ندا ُ خلق و وطن بوجود آمد. جراید ملی انگار ، ندا ُ خلق و وطن هم نشر وپخش میگردید. اتحادیه محصلین آزادانه فعالیت میکرد. بنا برآن کشور به سوی يک نظام دموکراسی در حرکت بود.
    سوال: کی يا کيها در آن زمان مانع پیشرفت دموکراسی گرديدند؟
    جواب: وقتیکه انتخابات تطبیق شد، سردار محمد داود خان ومحمد نعیم خان که سفرای افغانستان در انگستان وفرانسه بودند، وظایف شانرا رها کرده و به وطن برگشتند.
    انها خود را مستحق صدارت میدانستند و افغانستان را ملک شخصی خود فکر میکردند . پس برآن شدند که اگر دیر تر حرکت کنند، مردم به حقوق خویش آشنا گرديده ودیگر چانس آنها از بین خواهد رفت. بنا برآن در کابینه ُ شاه محمود خان داخل شدند و آهسته آهسته او را در حاشيه قرار دادند.
    سوال: آقای آهنگ، به نظر شما، چه وقت، برای بار اول، دموکراسی در افغانستان تطبيق گرديد؟
    جواب: پنج سال اول دوره صدارت شاه محمود خان را می توان دوره ُ دموکراسی خواند، اما محمد داوود ومحمد نعیم که دست پرورده ُ هاشم خان بودند، دوباره به زبانها قفل انداختند وزندانها را از مشروطه خواهان مملو گردانیدند.
    سوال: استاد آهنگ، چگونه می توانيم در افغانستان، انتخابات واقعی بر اساس قانون داشته باشيم؟
    جواب: ما در افغانستان مشکلات زيادی داريم که تا آنها بر طرف نگردند، محال خواهد بود تا از انتخابت واقعی صحبت کنيم.
    اول: تا امروز ما احصاییه ُ دقيق از ساکنين کشور خود بدست نداریم، چرا که حاکمان کشور بخاطریکه قوم خود را اکثریت نشان بدهند، نخواستند که سر شماری واقعی صورت بگیرد. بطور مثال کوچی ها در تابستان به افغانستان می آیند و در خزان واپس به پاکستان میروند. یعنی چهار ماه در افغانستان وهشت ماه در پاکستان بسر می برند. نفوس شماری ِ جعلی ِ که دولت وقت ِ افغانستان انجام داد، يکبار رفت و يکبار نيز آمد کوچی ها را احصایه گرفتند. تعداد خيمه ها را یکصد هزار قلمداد کردند و مدعی شدند که در هر خیمه یک فامیل پنج نفری زندگی می کند. بدين طريق نفوس کوچی ها را پنجصد هزار نشان دادند که مبالغه آميز بود. حفیظ الله امین به اين هم قناعت نکرد و تعداد آنها را به خواست خود، سه ملیون نوشت.
    دوم: مردم جنوبی وحاشیه ُ سرحد قطعا ً تذکره ندارند، پس چگونه می تواند احصاییه ُ دقيق بدست آید؟
    تا زمانيکه برای تمام اتباع کشور تذکره داده نشود، امکان ندارد که ما بتوانيم احصاييه ُ دقيق داشته باشيم. لذا انتخابات هم نمی تواند به شکل واقعی صورت بگيرد.
    سوال: استاد محترم، شما فرمودید که حفیظ الله امين نفوس کوچی ها را با قلم خود به سه مليون رساند يعنی دودنيم ميليون، خودسرانه به تعداد قبلی افزود. چرا قبل از آن ارقام معيین از کوچی ها بدست نیست؟
    جواب: دولت ها، مخصوصا ً شاهان درانی نمی خواستند که احصاییه ُ دقيق از مردمان جنوبی وحاشیه ُ سرحد گرفته شود، زيرا نتيجه ُ يک احصاييه ُ دقيق، به نقص شان می انجاميد و حقيقت ِ ادعای اکثريت و اقليت برملا می گرديد.
    سوال: به نظر جناب شما چگونه باید نفوس شماری دقيق صورت بگيرد؟
    جواب: نفوس شماری بايد تحت نظر ملل متحد صورت بگيرد؛ نماینده های اقوام بايد در اين نظارت حضور داشته باشند؛ در مورد کوچی ها هم که هشت ماه درپاکستان بوده و دارايی و جایداد شان نيز در همانجاست، تصميم جدی و عادلانه اتخاذ گردد؛ برای تمام اتباع کشور تذکره داده شود تا قانون مراعات گردد ونه قوم گرايی.
    سوال: استاد اهنگ، لطفا ً راجع به انتخابات قبلی معلومات دهید.
    جواب: مشکل است، زيرا انتخابات در افغانستان صورت گرفته و بنده در کانادا بسر میبرم. لذا بصورت واقعی معلومات ندارم که انتخابات چگونه وبروی کدام قانون عملی گردیده است. اما قسمی که قبلا ً ذکر کردم، انتخابات دو مرتبه بدون مداخله ُ حکومت صورت گرفت؛ مرتبه اول بعد از تقرر شاه محمود خان بحیث صدراعظم، و مرتبه دوم بعد از توشيح قانون اساسی جدید در سال ١٣٤٣ که به نام انتخابات دوره دوازدهم شورای ملی شهرت دارد. سلطنت در اين انتخابات مداخله نکرد. اما مرحوم سيد قاسم رشتيا که در آن زمان وزير مطبوعات و وزير ماليه بود، فرمانی را از جانب حکومت صادر کرد که مامورين و مستخدمين وزارت خانه ها بايد از حوزه های انتخاباتی ِ محل کار خود رأی بدهند؛ چون اکثريت وزارت خانه ها در ناحيه ُ اول قرار داشتند، مبارز نستوه و محبوب القلوب مردم شهر کابل مير غلام محمد غبار که از ناحيه ُ اول کانديد شده بود، نتوانست در مقابل خانم رقعيه ابوبکر، خواهر سيد قاسم رشتيا، موفق گردد و انتخابات را باخت. مسخره نيست؟ تو خود حديث مکمل بخوان از اين مجمل.
    در دوران نادر خان و هاشم خان تذکر دادم که وکلا از جانب نایب الحکومه تضمین شده فرستاده میشد ند وانتخاباتی صورت نمی گرفت . مردمان سمت جنوبی و یک عده بنام وکلای کوچی ها که نه تذکره داشتند ونه به دولت مالیه میدادند ونه عسکر، براساس تبعيضات قومی که از جانب هاشم خان و محمد گل مهمند دامن زده می شد، تعداد نفوس آنها (چوته انداز ) سه چهار چند بيشتر درج می گرديد، تا نفوس پشتونها را بيشتر نشان داده باشند.
    بنا برآن باید دولت برای مردم جنوبی وحاشیه ُ سرحد تذ کره بدهد وآنها هم مانند دیگر اقوام افغانستان مسولیت خود را ادا کنند؛ در انتخابات بروی تذکره دست داشته حصه بگیرند وهر که تذکره نداشته باشد، از حق انتخاب کردن وانتخاب شدن محروم گردد.
    سوال: انتخابات آینده ُ ریاست جمهوری افغانستان به نظر جناب شما چگونه برگذار شود؟
    جواب: هر گاه این سوال را چند ماه قبل میکردید ، نظر خود را مفصل میدادم . ازینکه تا انتخابات، بیش از دو ماه وچند روز باقی نمانده است، نظر دادن حرف هوايی خواهد بود. اینکه چگونه برگذار خواهد شد ، نظر امریکایی ها وافغانهای امریکایی رول عمده خواهد داشت.
    امان معاشر، خبر نگار ازاد

    نوجوان افغانستانی قهرمان ملی کانادا

    امان معاشر، خبرنگار آزاد
    پنجشنبه، ۲۶ مارچ ۲۰۰۹
    ورزش نماد حیاتِ سالم اجتماعی در جامعه فرهنگی است. سپورت تبعیض، ملیت، سمت، رنگ پوست، مذهب و سیاست نمی شناسد. سپورت رقابت سالم در میدان مسابقات است که ورزشکاران با نیرو و هنر خود به منظور کسب افتخارات و کامیابی می رزمند.
    خبرنگار ما در رابطه صحبتی دارد با یک نو جوان افغان که نام خود را به عنوان قهرمان ملی کانادا ثبت نموده است به معرفی با شما عزیز خواننده قرار میدهیم.
    خبرنگار: شما خود را معرفی نمایید.
    ورزشکار: من سلیمان هستم، مرا دراین جا بنام سلیمان عمر معرف میشناسند. ۱۲ سال دارم و متعلم مکتب در ناحیه سوری شهر وانکوور میباشم.
    سوال: سلیمان جان، شما چه وقت به ورزش تکواندو علاقه گرفتید؟
    جواب: من از پنج سالگی به این ورزش علاقه گرفتم، همه روزه تمرین میکردم و بخصوص بعد از انکه شامل مکتب شدم برایم همه شرایط تمرین آماده شد من با آموختن تاکتیک های جدید در هنر ورزشی تکواندو والدین مهربانم و آموزگاران ورزشی ام را متوجه خود ساختم. آنها مرا درین را تشویق نموده همه شرایط را بهتر برایم در اجرای مشق تکواندو آماده کردند.
    سوال: سلیمان جان، چه و قت بار اول در مسابقات اشتراک نمودید؟
    جواب: من به سن ۹ سالگی با گرفتن کمر بند سیاه تکواندو در مسابقات بین مکاتب در ولایت براتیش کلمبیا اشتراک نموده در همه مسابقات برنده شده مدالهای طلا و قهرمانی در سطح ولایت براتش کلمبیا همراه با تقدیر نامه و دپلومها گرفتم و این موفقیت ها برایم شرایط اشتراک در مسابقات ملی کانادا را نیز آماده ساخت.
    سوال: شما چه وقت در مسابقات ملی کانادا اشتراک نمودید؟
    جواب: در سال ۲۰۰۶ یک مسابقه بزرگ تکواندو در ولایت سسکچوان کانادا برگزار شد من با اشتراک خود در این مسابقه حریف خود را مغلوب ساخته با گرفتن مدال طلا لقب قهرمان ملی کانادا را بار اول کمایی نموده و این افتخار خود را با اشتراک در مسابقات ملی تکواندو که در ولایت بی سی برگذار شده بود با شکست دادن حریف خود با گرفتن مدالهای طلا و قهرمانی دوباره خود را ثبت نام قهرمان ملی کانادا نمودم. همچنان در مسابقات بزرگ تکواندو در سال ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ در ولایت البرتا نیز با مغلوب ساختن حریف خود مدال طلا مسابقه را بدست آوردم.
    سوال: سلیمان جان، در مسابقات خارج از کانادا اشتراک نموده اید؟
    جواب: بلی، در مسابقاتِ تکوانکدو که در سال ۲۰۰۸ بین کشور های آسیای شرقی در کوریایی جنوبی برگذار شده بود به نماینده گی از کشور کانادا اشتراک نموده و مدال طلای آن مسابقه بزرگ را به نفع ورزشکاران کانادا بدست آوردم. و همچنان در مسابقه بزرگ تکواندو که در شهر لاس وگس ایالت متحده امریکا برگذار شده بود با اشتراک خود به آسانی برنده مدال طلایی آن مسابقه شناخته شدم.
    سوال: سلیمان جان، در مسابقات خود هیچ باخت دارید؟
    جواب: نخیر، تا بحال در تمام مسابقات تکواندو که اشتراک نموده ام حریف خود را شکست داده ام و مدالهای طلا و کپ های قهرمانی و دیپلوم های افتخاری و تقدیر ها و تحایف نقدی و جنسی گرفته ام.
    سوال: سلیمان جان، آرزوی اشتراک در مسابقات جهانی را هم دارید؟
    جواب: بلی، قرار است مسابقه بین المللی تکواندو در سال ۲۰۱۰ در سنگاپور برگزار شود من آماده گی میگیرم تا با اشتراک در آن مسابقه مدالهای طلا و لقب قهرمانی را در سطح جهان بدست آورم.
    سوال: سلیمان جان، قسمیکه شما در ابتدا گفتید متعلم مکتب هستید و در مسابقات اشتراک نموده و همه روزه تمرین دارید. درسهای مکتب خود را چه وقت میخوانید؟
    جواب: درسهای مکتب وظیفه اول من است، به درسهای مکتب خود علاقه بیشتر دارم، وظایف خانه گی خود را به وقت اجرا میکنم و تا به حال در تمام مضامین مکتب نمرات اعلی دارم .
    سوال: سلیمان جان، شما از نام افغانها میخواهید در مسبقات اشتراک نموده این افتخارات را فخر کشور افغانستان سازید؟
    جواب: در افغانستان همیشه جنگ است من میخواهم از نام کشور صلح که در آن زنده گی دارم مسابقه نمایم .
    سوال: سلیمان جان، درین همه وظایف شما کی به شما همکاری میکند ؟
    جواب: شکر در جامعه آرام زنده گی دارم، مربیان خوب در مکتبم، پدر و مادر مهربانم که همه کامیابی هایم ثمره تعلیمات و کوشش آنهاست من آنها را دوست دارم آنها مرا همکاری مینمایند.
    ارجمند خواننده: وقیکه از سلیمان جان در رابطه به مدالها و مدارک افتخاری دست داشته اش از مسابقات تکواندو پرسیدم بکسی از مدالهای که همه طلا است و کپ های قهرمانی است همراه با تصدیق نامه ها ودیپلوم های اقتخاری فلم و فوتو ها در حال اجرای مسابقه نزدم آورد که از معرفی به تفصیل آن گذشته نمونه مثال چند فوتوی آن قهرمان نوجوان را به نمایش شما میگذارم.
    افتخارات و کامیابی سلیمان جان را برای مربی ها و والدین مهربانش مبارک گفته برای هموطن جوان ورزشکار قهرمان ما پرواز بلند در آسمان آرزو هایش می طلبم.

    ای کاش وطن ما آرام شود و هزار ها قهرمان همچو سلیمان قهرمان، افتخار و غرور هر یکی ماست از نام وطن در مسابقات ورزشی اشتراک نموده در اجتماع های بزرگ بین المللی بیرق وطن مارا با افتخار بلند نمایند.

    zondag 25 januari 2009

    قسمت دوم مصاحبه امان معاشر با محترم آصف آهنگ

    قسمت دوم مصاحبه امان معاشر با محترم آصف آهنگ تحت اعنوان: انتخابات چیست؟
    استاد محترم آصف آهنگ : در رابطه با برگزاری انتخابات اینده با استفاده از یادداشتهای تان از حیات سیاسی جامعه گذشته معلومات دهید.استاد اهنگ: قسیکه قبلآ گفتم نظر امریکایی ها وافغانهای امریکایی در انتخابات اینده شاید رول اشته باشند ودیگر اینکه همسایه ها بخصوص پاکستان ، ایران وعربستان سعودی هم بی مداخله نباشند.اما کشور ما توسط تخریبات همسایه ها بخصوص پاکستان که در دوره صدارت محمد داود خان تا بدرجه قطع روابط رسیده بود اما در دوره اخیر ریاست جمهوریش با پاکستان وایران نزدیک شده واز شوروی ها سخت ازرده شده بود.شورویها هم دید که شکار از دست شان رها شده ،مهلت ندادودست به کودتا زدند وگلیم رژیم دوصدو پنجاه ساله احمد شاهی را بر چیدند. سوال اهنگ صاحب : شما از شورویها نام بردید. انها روی چه منظور در امر نابودی خاندان احمد شاهی سهیم شدند؟ وبعدآ چه ها کردند؟.جواب : انها برعلاوه توسط اعمال دست نشانداده خود بجای اینکه مبارزه طبقاتی کنند ، فقط وفقط به قتل وقتال اعناصر اگاه وطنپرست وچیز فهم کشور دست یازیدند، قتل وقتال جنبش مردم هرات ، قتل وقتال مردم چارکنت مزار ، قتل وقتال مردم چنداول کابل وقتل وقتال مردم موسی قلعه قندهارو خوگیانی مشرقی ونورستان وغیره شدند. روسها برخلاف ایدلوژی کمونیزم وبرخلاف نظر تیوریسن های کمونیزم در جهان سوم که تا زنانیکه پایه های اجتماعی وجود نداشت به صورت تحمیلی وکودتا غلط می باشد.اما روسها خود شان برخلاف گفته شان به یک کشوریکه پایه اجتماعی وجود نداشته باشد انقلاب یا کودتاه کفر است اما در افغانستان سه پایه اجتماعی چه که یک پایه اجتماعی که حزب باشد هم نداشتند.رفقای حزبی همه اولاد های فیودالهای اطرافی واز اشراف وخورده بورژوازی شهر تشکیل شده بود نه از کارگران رنجبران شهر وده.سوال : استاد آهنگ:در صورتی که شرایط عینی وذهنی برای انقلا ب آماده نه بود شورویها چطور اقدام پیش از وقت نمودند؟جواب : روسها فکر میکردند که امریکا در ویتنام شکست خورده دیگر در اسیا مداخله نمیکند .ازانرو فیلش به یاد هندوستان افتادسوال: ستاد. شورویها با داود خان در رابطه چگونه ارتباط داشت؟ جواب: شورویها با سردار محمد داود خان یکسال مشوره داشت.شاه هم از تبلیغات وتحریات محمد داود خان بجان امده بود او هم یکقمار زد وموسی شفیق را یحیث صدر اعظم به شورای ملی معرفی کرد.استاد محترم:شما از موسی شفیق صدر اعظم نام بردید از نحوه فعالیت ان در صدارتش معلومات بدهید. استاد اهنگ: محمد موسی شفیق به سرعت عمل نمود با پاکستان اشتی کرد وبا ایران قرار داد اب هیر مند را فیصله نمود واز کشور های خلیچ عربی واز عربستان کمک های زیادی بدست اورد،وبمقابل جمعت خلق هم جوانان مسلمان را تشویق کرد ، برخلاف با بوجود امدن جوانان مسلمان از یک طرف وپیدا شدن جمعت بنام شعله جاویداز طرف دیگر بمدت بسیار کم از جمعت دموکراتیک خلق پیشی گرفتند ودر جمعت خلق انشعاب های بوجود امد که به سه چهار جمعت های کوچک کوچک تجزیه گردیدند . موسی شفیق هم بهمان سرعت بطرف غرب پیش میرفت ، شاه اوضاع را خراب دید وبغرض معالجه ویا تفرعی به انگلستان رفت. سردار نعیم خان هم اوضاع را میدید که روز بروز خراب شده میرود با مشوره برادرش محمد داود خان به لندن نزد اعلحضرت محمد ظاهر شاه رفت.سوال اهنگ صاحب: شما از واقعات جالب خاندانی گفتید ایا کدام سند هم در رابطه موجود است؟جواب: علم وزیر در بار شاه ایران در صفحه ١٤١ در ج سه یاد داشهایش چنین مینوسد:١-((محمد ظاهر شاه در لندن بوده ، نعیم برادر داود پیش او رفته وخواسته است که شفیق نخست وزیر را بر کنار وداود را صدر اعظم نماید . شاه زیر بار نرفه در عوض عبدالولیخان را که از ترس کودتای خود عبدالولی همرا داشته است به عجله به کابل فرستاده است .عبدالولی به محض ورود قضایا را احساس میکند وبه ولیعهد پشنهاد می نماید داود را بگیرد. ولیعهد موافقت نمی کند ومیگوید پدرم تا سه روز دیگر بر میگردد ولی تعجب ازین است که یک قطعه خود عبدالولی هم جز یاغیها بوده است . عبدالولی به اتکای چه قدرتی میخواست چنین عملی تندی بکند.))٢-صفحه ١٢٢جلد سه یاداشهای علم وزیر دربار شاه ایرانوزیر مختار امریکا امد در خصوص برنامه ولا حضرت ، اوضاع افغانستان صحبت کردیم او گفت یکسال پیش داودبه سفیر ما گفته بود ، اگر وضع شاه به همین طور بماند قابل دوام نخواهد بود وحالا برادرش نعیم که سابقآ وزیر خارجه افغانستان بود ومن خوب میشناسم ،به سفیر ما یاد اوری کرده است که مگر حرف پارسال ما را از خاطر برده اید که از حرکت ما اظهار تعجب میکنید ؟٣- در صفحه ١٢٤ یاداشت علم وزیر دربار شاه ایران عباس ارام سفیر شاهنشاه در چین که تهران است دیدنم امد ، گفت دیشب مهمان سفیر چین در ایران بودم او گفته بوده است که ما یکسال پیش میدانستیم که روسها با داود خان مشغول مقدمه چینی کودتای هستند احتیاطآبه شاهنشاه تلگراف عرض کردم.)خوب به گفتار وکردار وعمل سردار محمد داود خان بحیث یک افغان وطن پرست که طرفدار ترقی وتعالی کشور خود می باشد دقت نمایم. روشنفکران ما پس از عزل محمد هاشم خان وتقرر شاه محمود خان بحیث صداعظم خواهان اصلاحات اداری ودموکراسی شدند وملل متحد هم اعلامیه حقوق بشر ملل متحد را نشر نمود.شاه محمود به صدای روشنفکران لبیک گفت ازادی های را بمردم بر طبق اعلامیه حقوق بشر ملل متحد قبول نمود ،پس از تنفیض قانون انتخابات بلدیه ها وشورای ملی واجازه داران واتحادیه محصلین ، بدون مداخله حکومت مردم با ازادی کامل وکلای خود را در بلدیه ملی وشورای ملی انتخاب کردند وجمعت های بنام ویش زلمیان ، ندای خلق ووطن هم بوجود امد .جراید واخباری هم از جانب جمعت ها انتشار می یافت وروز بروز مردم به حقوق خود ودولت اشنا شده میرفتند.سوال : استاد اهنگ در دور اصلاحات شاه محمود خان که شما فرمودید داود خان در کجا بود؟ و چه عکس العمل از خود نشان دادند؟.جواب :دران زمان سردارمحمد داود خان ومحمد نعیم خان سفیران لندن و پاریس بودند ، فکر کردند که اگر دیر بجنبند چانس صدارت را از دست میدهند فورآ وظایف شانرا ترک کرده وبه وطن برگشتند و در کابینه شاه محمود خان اشترا ک نمودند وشامحمود خان را بگوشه بردند واولین عملی که انجام دادند ،اتحادیه محصلین را مسدودوتعدای محصلین رااز فاکولته اخراج کردند. سپس داکتر محمودی رااختظلف کردند ومیخواستند اورا بقتل برسانند، اما داکتر در ایینه روبوی دریور دیدکه دریور به عقب چشمک زد .داکتر فهمید وبه دریور گفت که توقف کنید که بسیار تکلیف دارم .دریور توقف دادوداکتر از موتر پایین شد وفرار کرد .دریور ودونفر دیگر همارش عقب او دویدند واو را کش کرده بطرف موتر می بردند که مردم به فریاد او رسیدند وانها فرار کردند.اما پس از اینکه داکتر شفا یافت وجریده اش را کشید او را مصادره کردند وسپس جریده وطن را هم یک بهانه مصادره کردندودر انتخابات دوره هشتم شورای ملی هم محمد داود خان علنآ مانع امدن دوباره روشنفکران گردید وپس از انتخابات هم سران جمعت های وطن ،ندای خلق وویش زلمیان را زندانی نموده ودکتاتوری مطلق دوره سردار محمد هاشم خان یکبار دیگر با همان شدت بر قرار نمود.در مقابل سیاست خارجی هم با پاکستان قطع رابطه کرد وبا ایران هم رابطه خوب نداشت وسیاست بیطرفانه کشور راکه در طول دوره سلاطین درانی برقرار بوده به طرف روسها تعغیر داد.شاه مجبور شدکه دو باره سیاست بیطرفی رادر بین شرق وغرب مراعات نموده ودموکراسی را که در دوره پنج ساله اول شاه محمود خان برقرار بوددوباره حاکمیت راکه حق مردم بود بمردم بدهد واعلامیه صادر نمودوقانون اساسی جدیدتهیه وتصویب گردید. استاد محترم :بعد از جاری شدن قانون نو شاه محمود خان محمد داود خان در کدام مناسبت بود.؟محموداود خان جز خاندان سلطنتی که سابقآهم بودندواز مزایای ان استفاده میکردند امادرین قانون اساسی دیگر نمتوانستندکه در کارهای اجرایی مداخله نمایند ، همین موضوع این مرد متعصب ولجوج راچنان برافرخته ساخت که محمد رسول خان ریس پولیس سابقه خویش را طلب میکند .جنرال نذیر خان کبیرسراج مینویسد که رسول خان برایش گفته است که مبلغ پنج ملیون افغانی نقد دارم وبرایت میدهم که به ببرک کارمل وسید طاهرشاه بدهی که بر ضد شاه ، کابینه وشوراتحریکات نمایند.اما من پول انرا نگرفتم ولی امرش را بجا اوردم ووووواستادمحترم: اعمل محمد داود را در مقابل خاندان خودش ووطن چگونه میدانید.؟جواب: اعمال سردار محمد خان کاملآمستبدانه وبر خلاف حاکمیت مردم ودموکراسی بوده ومانند شاه شجاه وبلکه بد تر از شاه شجاه با روسها وبه هدایت روسها با گروه چپ خلقی اتحاد کرده وبر ضد ولینعم خود کودتا کرد .اهنگ صاحب:پای روسها چگونه به سیاست داخی افغانستان کشیده شد؟جواب :روسها از سال ١٣٣٢ که بر طبق دعوت سردار محمد داود خان بکشور دعوت شده بودند با یک نقشه مرتبه بادادن یک مقدار اصلحه پای افسران نظامی ترک را از کشور کشید وبجای ان برای تعلیم اسلحه جدید متخصیصین خود راودر پهلوی ان کا جی بی هم فرستاد، رهبران چپ گرای کشور هم که بخاطر پشتونستان ار طرح محمد داود خان همایه میکردند ،از طرف محمد داود خان به انها اجازه داده بودند که در مسلک خودشان ازاد عمل نمایند ولی برخلاف دموکرات ها را کاملآ از بین بردند.سوال شورویها چطور در امور اداری طن ما جای گرفتند؟جواب:روسها از ابتدا کوده تامحمد داودخان کوشیدند که در جا های حساس جوانان چپ را در شعبات مهم جابجا نمایند . این جوانان که در جمعت های خلق وپرچم بودند ویا قبلآ درشوروی جذب کا جی بی شده بودند مقرر شده بودند ومحمد داود خان کمال اعتماد رابالای انها داشت بنآ اولتر از همه روسها همه دوستان وهمکاران وطرفدارن محمد دادود خان را زیرنظر داشت.سوال روسها چگونه قسمیکه فرمودیدطرفداران محمد داود خان را در نظر داشت ؟توضع دهید. جواب: به رهنمایی روسها راپور های جعلی ترتیب میدادند وبااین صورت توسط خود داود خان انها را نابود میکردند.مثلآ راپور به ریاست جمهوری میرسید میوند وال خان محمد خان مرستیال وووفلان وفلان در فلان خانه بر ضد ریس جمهور جلسه دایر کردند. این راپور مستقیمآ بریاست جمهوری میرسید ومحمد داود خان انرا مطالعه میکرد فردایش وپس فردایش از طریق دیگر شعبات مانند ان راپورمیرسیدومحمد داود خان امر بازداشت انها را میداد ، پس از گرفتاری در وزارت داخله یا در ضبط احوالات اکثرآ همین جوانان چپگیرا بودند که به اصطلاح (سویتیزیم)داشتند ومنافع خود را فدای منافع مادر میکردند.بنا بران به این طریق اولین کار روسها از بین بردن دوستان خود محمد داود خان بود تا او را خلع سلاح کنند وچنین کردند وهمه دوستان او را ازبین بردند. محمد داود خان زمانی بخود امد که کسی به طرفداری او نمانده بود وبه یک گلوله از بین رفت.استاد محترم: با تشکر زیاد از صحبتهای دلچسب در رابطه به واقعات گذشته وطن ما در رابطه کدام گفتنی های وپیامی به هموطنان ما داشته باشید فرماید.این موضوعات واقعت است که تذکر دادم وباید خدا همه رفتگان را بیامورزد اما باید که بعد ازین متوجه شویم وبه بیگانه ها اعتماد نکنیم وبه هموطن خود که درین دوصدو هفتاد سال در خیرو شر ان دیدنی ها را دیده ایم و بد بد بد اولاد سرزمین خود ما از هر قوم وقیله که باشد بهتر است ..اعلحضرت امان لله خان از قند هار با مردم قندهار وهزاره به طرف کابل امد ولی به تحریک فروخته شده ها از عقب مردم سلیمان خیل جنوبی او را از عقب خنجر زدند وشاه محبوب کشور مجبور به عقب نشنی میشود.
    خدا خراب کند هر کسی که مملکتی برای منفعت خویش خوان یغما کرد
    ارجمند خواننده: استاد اهنگ در ختم صحبت وطنپرتانه شان چند سطر از یک بیانیه اعلحضرت امان الله خان غازی را متذ کر داده گفت تا فرق یک ذعیم ملی ویک فرد مفت خور وخود خواه وجا طلب وبیسواد را که از استبداد لذت میبرد وبر ضد دموکراسی از خارجی کمک میگرفت دیده شود.(( خدا میداند که من ملت غریب وعاجز خود را به اندازه دوست دارم وبه مقابل خیر وبهبود وارامی واسایش طبقه عاجز ملت خود . نه خان نه ملک نه ملا نه سید ونه به دیگر صاحب رسوخان اهمیتی میدهم ، بلی این مسله را بار بار گفته ام ، اگر ملت غریب ما ارام وخاطر جمع گردند ، طبعآ، خان ، ملک،سید، ملاوتمام انها هم اباد واسوده می باشند . اگر خدایناخواسته پریشان ونا ارام باشند ، پس من تنها ارامی خان ،ملک، سید،ملارانخواسته بلکه از خودم را هم نمیخواهم مراد من که بعضی جا ها از قوم گفته ام . تنها درانی ،غلجایی، شیرزاد،مهمند وصافی نمی باشد بلکه طبق مقررات شرعیه قوم وخویش من همان اشخاصی را میدانم که کلمه پاک (لاالله الله محمد رسوالله)بجای اورند ، اینکه کابلی باشد یا هزاره ، افغان باشد یا تاجک ، شعیه باشد یا سنی در نفس افغانستان باشد یا در گوشه وکنار سکونت داشته باشد می باشد.شما باید این گفتار قومیت های فضولانه را از خود دور کنید وتفرقه اندازی را از میان خود بردارید وهمه برادران اسلامی بنظر محبت واخلاص ببنید . من بسیار ارزو دارم که میان ملت محبوبم این خرافات قومیت وفوضولیات قومیت تفرقه وجدایی دور گردد ، خانه جنگی ها، تور بورگری ها،که درحقیقت تخم انرا بیگانه گان بنا بر منافع ومصالح خویش در بین ما پاشیده است از خود دور کنیم))استاد گرانقدر وصاحب ثروت معنوی ملت در پیام خود گفت: (از برادران پشتون وپشتو زبانان ارزو مندم که مانند این شاه غازی وطنپرست وترقی خواه ما در فکر وحدت ملی ما باشند ونه برتزی جویی وووو....)امان معاشر خبرنگار ازاد
     
  • بازگشت به صفحه اصلی