• بازگشت به صفحه اصلی
  • zondag 11 oktober 2009

    گفتگو خواندنی با محافظ اسامه بن لادن

    گفتگو خواندنی با محافظ اسامه بن لادن

    بعد از پيگيري هاي مستمر روزنامه القدس العربي چاپ لندن موفق شد موافقت فوزي محمد عبدالقوي محافظ اسامه بن لادن را براي گفت وگو درباره وجود القاعده و طالبان در يمن و نحوه شکل گرفتن آنها در اين کشور و تحولات خاورميانه جلب کند. فوزي محمد از محافظان سابق اسامه بن لادن رهبر گروه القاعده و همچنين يکي از فراريان زندان سياسي يمن است. در اين گفت وگو مي توان نوعي ترس و احتياط را در چهره فوزي محمد مشاهده کرد.

    -لطفاً خودتان را کامل براي خوانندگان ما معرفي کنيد و مختصري درباره نحوه شکل گرفتن حرکت تان توضيح دهيد.
    من فوزي محمد عبدالقوي الوجيه از اهالي شهر تعز هستم و در يک خانواده کاملاً مذهبي که در رسومات ديني بسيار سختگير بودند، پرورش يافتم. پدرم از علماي شافعي يمن است. تحصيلات راهنمايي را در شهر تعز سپري کردم و دوران کودکي را در اين شهر گذراندم. در حال حاضر متاهل و داراي دختري به نام صهيب هستم.

    -چطور و چگونه حرکت جهادي خودتان را آغاز کرديد؟
    حرکت جهادي من از زمان بازگشت جوانان جهادي از کشور بوسني و هرزگوين شروع شد. من از اخلاص و جانفشاني اين جوانان که براي نجات جان مسلمانان به بوسني رفته بودند تا حامي برادران و خواهران ديني خود باشند، تحت تاثير قرار گرفتم. اولين سفر جهادي من در مارس 1998 به افغانستان بود تا آنجا مراحل آموزش نظامي را طي کنم و راهي کوزوو شوم.

    -ملاقات شما با اسامه بن لادن چه زماني بود، آيا در همان سفري که به افغانستان داشتيد با او ملاقات کرديد يا اينکه در مکاني ديگر با او ديدار داشتيد؟
    اوايل سال 1998 زماني که من به قندهار رسيدم با اسامه بن لادن ملاقات کردم و اين ديدار قبل از اعزام ما به پادگان هاي آموزش نظامي صورت گرفت.

    -شما را چگونه به عنوان محافظ شخصي اسامه بن لادن انتخاب کردند؟
    بعد از آنکه نيروهاي امريکايي، پايگاه هاي نظامي طالبان در منطقه خوست افغانستان را بمباران کردند به کابل منتقل شدم و از آنجا به قندهار رفتم. در مدت کوتاهي که در قندهار اقامت داشتم سرکرده گروه طالبان از من خواست به عنوان يکي از نيروهاي محافظ بن لادن باشم که بدون هرگونه ترديدي درخواست او را پذيرفتم؛ به خاطر آنکه من شديداً تحت تاثير رفتار و اخلاق بن لادن قرار گرفته بودم و همزمان او را به عنوان پدر و برادر خود مي دانستم.

    -چه مدت محافظ شخصي بن لادن بوديد؟
    به مدت دو سال و شش ماه به عنوان محافظ شخصي بن لادن خدمت مي کردم.

    -در اين مدت به طور مستمر به عنوان محافظ بن لادن ايفاي نقش مي کرديد؟
    بله، من تقريباً به صورت مستمر به عنوان محافظ شخصي بن لادن بودم به جز دوره هاي کوتاهي که به آموزش دوره هاي نظامي اختصاص داشت و پس از آن باز مي گشتم.

    -دقيقاً چه زماني به عنوان محافظ بن لادن انتخاب شديد؟
    بعد از آنکه نيروهاي نظامي امريکا پايگاه نظامي طالبان در خوست را مورد هجوم قرار دادند براي مدت کوتاهي به عنوان محافظ شخصي اسامه بن لادن بودم. پس از آن عازم آموزش نظامي شدم و پس از اين مدت تا ماه مه سال 2001 در خدمت بن لادن بودم.

    -بازگشت شما به يمن چه زماني صورت گرفت؟
    در ماه مه 2001، دقيقاً چهار ماه قبل از حادثه 11 سپتامبر به يمن بازگشتم.

    -روش دستگيري و محاکمه شما به چه صورت بود؟
    زماني که در کشور عربستان بودم دستگير شدم. من جزء کساني بودم که سازمان اطلاعات يمن آنها را در ليست سياه خود قرار داده بود.

    -سفر شما به عربستان عادي بود يا در حال تدارک برنامه بوديد يا اينکه از ترس دستگيري توسط سازمان اطلاعات يمن به اين کشور پناهنده شده بوديد؟
    بله، براي يک سفر عادي وارد عربستان شده بودم.

    -زماني که در عربستان بوديد اطلاع نداشتيد حکومت يمن خواهان دستگيري شماست؟
    بله، اطلاع داشتم حکومت يمن در جست وجويم است. وزارت اطلاعات يمن مشخصات من را به همراه عکس در اختيار عربستان قرار داده بود و از اين طريق نيروهاي امنيتي عربستان پس از شناسايي من را دستگير کردند.

    -پس از بازگشت از افغانستان به يمن بازگشتيد يا اينکه مي خواستيد از طريق عربستان يا سومالي وارد يمن شويد؟
    پس از بازگشت از افغانستان به يمن رفتم و يک سال و نيم در اين کشور بودم و بعداً براي زيارت عازم عربستان شدم.

    -دلايل آنها براي بازداشت شما چه بود و براي چند سال شما را محکوم کردند؟
    مهم ترين اتهامات شان تشکيل گروه هاي مسلح و مشارکت در ربودن نفتکش فرانسوي (ليمبور) بود که در اواخر سال 2002 عازم سواحل حضرموت يمن شده بود. در محاکمه اوليه به 10 سال حبس محکوم شدم.

    -و شما خواهان تجديدنظر در حکم صادره نشديد؟
    دادگاه اجازه تجديدنظر در حکم صادره را نداده بود.

    -ارزيابي شما از محاکمه تان چگونه است، آيا عدالت در مورد شما به اجرا گذاشته شد؟
    محاکمه ما در زمان کوتاهي برگزار شد. قضاتي که ما را محاکمه مي کردند از استقلال قضايي برخوردار نبودند و ما اين دادگاه را مشروع نمي دانستيم. خواه اين محاکمه عدالت را رعايت کند يا نکند، مستقل باشد يا نباشد، ما مجموعاً با اين محاکمه مخالف بوديم.

    -در اين دادگاه عدالت به اجرا گذاشته شد يا اينکه به نظر شما اين يک محاکمه سياسي بود، چنان که عده يي از وکلا اين دادگاه را مورد تاييد قرار ندادند؟
    همان گونه که اشاره کردم ما اين دادگاه را مشروع نمي دانستيم و به حکمي که صادر مي کردند، اعتقادي نداشتيم اما ايمان داشتيم که جهانيان اين دادگاه را از طريق رسانه هاي جمعي مشاهده مي کنند و راي بر بي گناهي ما صادر مي کنند. نظر مردم براي ما اهميت داشت نه تصميمي که دادگاه مي گرفت.

    -تمام دوران محکوميت خود را در زندان سپري کرديد؟
    تقريباً ما نصف دوران محکوميت خود را در زندان سپري کرديم و همان طور که از طريق رسانه ها مطلع شديد توانستيم همراه با اشخاصي که متهم به همکاري با طالبان شده بودند از زندان سياسي صنعا فرار کنيم.

    -ممکن است نحوه فرار خود از اين زندان را که به «فرار بزرگ» مشهور است براي ما و خوانندگان مان شرح دهيد؟
    ما با استفاده از قاشق غذا خوري کف زندان را حفر کرديم و به خاک رسيديم اما بعد از حفاري به يک بتن سخت در زير ساختمان مسجد که مقابل زندان قرار داشت، برخورديم. ما توانستيم به وسيله ميله يي فلزي که هنگام حفاري در ميان خاک پيدا کرد ه بوديم اين بتن سخت را از ميان ببريم و به حرکت خود ادامه بدهيم. خاک ها را در اتاق نگهداري مي کرديم و با آب آن را تبديل به گل کرده و بر ديوار اتاق ها مي کشيديم. اين روشي است که در افغانستان براي ساختن خانه از آن استفاده مي کنند. اين کار باعث مي شد خاک هاي حفرشده، کاهش پيدا کنند.

    -طول اين تونل که در زير زندان حفر کرديد چند متر بود؟
    تقريباً طول اين تونل 45 متر و عرض آن بين 70 تا 90 سانتيمتر بود که در بعضي نقاط عرض آن متفاوت بود. در بعضي جاها عريض بود و در بعضي نقاط تنگ.

    -حفر اين تونل چقدر طول کشيد؟
    50 روز تمام براي حفر اين تونل وقت گذاشتيم و هنگام حفاري تمامي مسائل را رعايت مي کرديم تا کسي متوجه کار ما نشود.

    -از چه وسايلي براي حفاري تونل استفاده کرديد؟
    همان طوري که قبلاً گفتم به وسيله قاشق و ظروف غذا خوري توانستيم اين تونل را حفر کنيم.

    -مي توانيد به طور مفصل و دقيق نحوه فرار از زندان را براي ما شرح بدهيد و به ما بگوييد در اين لحظات پراسترس چه احساسي داشتيد؟
    زماني که مي خواستيم از زندان خارج شويم تعدادي مشغول نماز خواندن بودند و تعدادي ديگر از طريق تونلي که حفر کرده بوديم توانستند خودشان را به مسجد مقابل زندان برسانند و وارد آن شوند. از آنجا وضعيت نگهبانان زندان را به ديگران اطلاع مي دادند. تعدادي ديگر نيز مشغول آرايش کردن موهاي سر و صورت شان بودند تا نگهبانان زندان در موقع خروج از مسجد متوجه فرار ما نشوند. در اين لحظه استرس و اضطراب شديدي داشتيم.

    -چگونه توانستيد بدون اينکه فردي از نگهبانان زندان متوجه شود با موفقيت از آنجا فرار کنيد؟
    ما توانستيم با يک برنامه ريزي دقيق و منظم به اين موفقيت نائل شويم. اين موفقيت فقط با خواست خداوند صورت گرفت و کسي نمي توانست مانع خواست خداوند شود.

    -در اينجا سوالي که ذهن خيلي ها را به خود مشغول کرده اين است که شما چگونه توانسته ايد از اين تونلي که بسيار تنگ است، فرار کنيد. به خصوص شخصي مثل «بيحاني» که از لحاظ وزني وزن بالايي داشت و جالب است بدانيم چگونه توانست از اين تونل خارج شود؟
    ما زماني که در حال حفر تونل بوديم همه جنبه ها را در نظر داشتيم و اين مساله را در نظر گرفته بوديم که موقع خروج، دوستاني که داراي وزن بالايي بودند با مشکل مواجه نشوند. لازم است به اين نکته اشاره کنم اولين کسي که تمام وسايل خود را جمع کرده بود، به سر و صورت خود رسيده بود و وارد تونل شد همين «بيحاني» بود. سپس يکي پس از ديگري وارد تونل شديم. بعد از اينکه وارد مسجد شديم تا اذان صبح منتظر مانديم و بعد از خواندن نماز صبح همراه با نمازگزاران بدون اينکه کسي متوجه ما شود از مسجد خارج شديم.

    -نماز صبح را همراه نمازگزاران خوانديد يا در مکان ديگري نماز خوانديد؟
    ما نماز صبح را در نمازخانه خانم ها خوانديم و هنگام خروج اولين اشخاصي که از مسجد خارج مي شدند همراه آنها خارج شديم. ما ابتدا خودمان را به قسمتي که آقايان در آنجا نماز مي خواندند، رسانديم و بعد از آن همراه آنها از مسجد خارج شديم تا نگهبانان زندان متوجه خروج مان نشوند. ما تمام جنبه هاي احتياطي را در نظر گرفته بوديم. با اصلاح کردن سر و صورت مان ديگر نگهبانان قادر به شناسايي ما نبودند.

    -فاصله در ورودي نمازخانه زنان با در ورودي مردان زياد است؟
    نه، در نزديکي نمازخانه مردان قرار دارد و از ترس اينکه کسي ما را تعقيب نکند به آن قسمت رفتيم.

    -نمازخانه زنان در معرض ديد نگهبانان زندان قرار نداشت؟
    نه، فاصله زيادي با نگهبانان زندان دارد. نگهبانان زندان داخل مسجد را ديد نمي زدند و فقط بيرون از مسجد را تحت نظر خود داشتند. از اين لحاظ نقطه امني به شمار مي رفت.

    -آيا وقتي از مسجد خارج شديد ماشيني منتظر شما بود يا همراه مردم عادي از آنجا خارج شديد؟
    ما کاملاً طبيعي با ديگر نمازگزاران از مسجد خارج شديم و از آن منطقه دور شديم.

    -آيا در حفر کردن تونل، نگهبانان زندان با شما همکاري داشتند که بعد از فرار شما از زندان مورد بازخواست حکومت يمن قرار گرفتند؟
    لازم است به اين نکته اشاره کنم طبيعت هر نظامي اين است که احساس ترس کند مبادا کار خود را از دست بدهد و مورد مواخذه و بازخواست قرار گيرد. يک نظامي از لحاظ قلبي شايد همراه شما باشد اما از لحاظ عملي هيچ گونه کاري را براي شما انجام نمي دهد و آن هم شرکت در چنين عمليات بزرگي که علاوه بر از دست دادن کار خود مورد مواخذه قرار مي گيرد و به چندين سال حبس محکوم مي شود. آنها هرگز دست به چنين کاري نخواهند زد.

    -واقعاً نگهبانان زندان در فرار شما از زندان هيچ گونه دخالتي نداشتند؟
    بله، همين طور است.

    -در مدت چند سالي که در زندان بوديد نگهبانان با شما برخورد خوبي داشتند؟
    همان طور که قبلاً گفتم يک نظامي قلباً با شما ابراز همدردي مي کند اما از لحاظ عملي از او بخواهيد براي شما کاري را انجام بدهد هرگز چنين کاري انجام نمي دهد. در صورتي که وضعيت ما در زندان برعکس آن چيزي است که شما مي گوييد. رابطه ما با آنها رابطه خوبي نبود و در صورتي که اگر از کار ما باخبر مي شدند شديداً با ما برخورد مي کردند.

    -زماني که وزارت امنيت يمن براي دستگيري هر يک از 23 نفر شما مبلغ 25 هزار دلار در نظر گرفتند شما احساس نگراني نمي کرديد؟
    در حقيقت اين مبلغي را که وزارت امنيت يمن براي دستگيري ما در نظر گرفته بود باعث نمي شد ما احساس نگراني کنيم اما مهم ترين نگراني ما اين بود که مبادا برنامه هايي که براي فرارمان از زندان چيده بوديم با يک اشتباه کوچک امنيتي با شکست مواجه شود.

    -منظور شما از اشتباه امنيتي چيست؟
    منظورم از اشتباه جزيي امنيتي اين است که مبادا يکي از افرادمان اشتباهي را مرتکب شود و نيروهاي امنيتي يمن ما را دستگير کنند.

    -چرا بعد از اينکه توانستيد با موفقيت از زندان فرار کنيد خود را تسليم حکومت يمن کرديد؟
    در حقيقت بعد از اينکه رئيس جمهور يمن علي عبدالله صالح گفته بود در صورتي که ما خودمان را به نيروهاي امنيتي يمن معرفي کنيم مورد عفو او قرار مي گيريم در نتيجه ما تصميم گرفتيم خودمان را معرفي کنيم و بعد از اينکه خودمان را معرفي کرديم رئيس جمهور يمن ما را مورد عفو قرار داد به اين شرط که ما همانند ديگر مردمان يمن زندگي عادي داشته باشيم و در هيچ گونه حزب يا گروهي که تهديدي براي امنيت ملي يمن است، فعاليتي نکنيم.

    -خودتان را مستقيماً به رئيس جمهور يمن يا به نمايندگان او معرفي کرديد؟
    بعضي از دوستان خودشان را مستقيماً به رئيس جمهور و برخي ديگر خود را به نيروهاي امنيتي معرفي کرده بودند. اما در ابتدا ما از جانب رئيس جمهور يمن مورد عفو قرار گرفته بوديم و بعد خودمان را معرفي کرديم.

    -زماني که تصميم گرفتيد خودتان را معرفي کنيد، سران قبايل واسطه شما با حکومت بودند يا از طريق اشخاص ديگري معرفي شديد؟
    ما توسط ديگر دوستاني که قبل از ما از زندان خارج شده بودند معرفي شديم که اين اشخاص پس از آزاد شدن از زندان معتقد بودند اختلافات موجود ميان آنها و حکومت يمن بايد از راه هاي مسالمت آميز حل شود تا منجر به درگيري نشود که ما با اين اشخاص ارتباط داشتيم و از طريق آنها خودمان را تسليم حکومت يمن کرديم.

    afghanpaper.com
     
  • بازگشت به صفحه اصلی